ما را چه آمد بر سر؟
و چگونه میزییم در خاکی که
زرتشت بزرگ پیامبر خردمان بود؟
امروز فززندان آن نیاکان پاک سرشتمان که سراسر زندگیشان بر بستر شادخواری و شادخوانی و شادگویی و شاد رقصی سفرهی شادمانی پهن کرده بود و غم را در سر سرای کاشانهشان مکانی نبوده است، باید در این تاریک روزان فرود آمده بر آسمان ایران، زانوی غم در سینه فرو ببرند و ناله و زاری کنند. برای چه کسانی؟و چگونه میزییم در خاکی که
زرتشت بزرگ پیامبر خردمان بود؟
برای کسانی که خود و پدران و خویشانشان، بر سر سرزمین زرتشت تاختند و کشتند و دریدند و خوریدند و بردند و هر آنچه بود تخریب کردند. و امروز به جای آنکه آنان را از دیده و ذهن و جان و خاک و خرد خودشان بزدایند، برای آنان گنبد و بارگاه درست میکنند تا بیشتر در ماتم فرو روند و بیشتر تهی از خود و خویشتن ایرانی خود شوند. کافی است فقط یک نگاهی به امروزشان بیاندازند و ببینند که این حاکمان بر جان و مال و ثروت و ناموس ایران و ایرانی، از همان قبیلهی وحشی و آدمکش هستند که در ابعاد بیشتر از مردم ایران و سرزمین ایران قربانی میگیرند.
اما با همهی این درد و رنج ِقرنهای تاریکی فرود آمده در دیده و خرد ایرانی، جای بسی خوشحالی است که امروز مردم ایران در اکثریتشان به بیگانهپرستان از همه رنگش چه در بعد مذهبی و چه در بعد مکتبی از نوع خلقی پشت کردند و با خواندن و فرا گرفتن از تاریخ به خویشتن خویش نزدیک و نزدیکتر میشوند.
بر بستر چنین خود آگاهی و جستجوی خویشتن خویش است که بیگانه پرستان و عزا سالاران را قرار از کف در رفته است و به خطری که بنیادشان را بر باد میدهد، بو کشیدهاند. ایرانی، امروز از خوابی که 1400 و اندی سال به زور شمشیر و بیرحمی بیهمتا در چشمانشان آورده بودند، کم کم با تابش آگاهی در ذهن و دیده و خردشان، بیدار میشوند و راه و روش نیاکان باستانی خودشان را زنده میکنند.
بیگمان یکی از این عناصر بیدار کنندهی خرد و شادمانی ِدل و جان، استقبال و برگزاری جشنهای ماهانه و ملی و فراملی چون نوروز، سده، چهارشنبه سوری، سیزده بدر، شب چله، تیرگان، مهرگان، دیگان و و و است که همگی دلالت بر شاد خواری و شاد خوانی و شادگویی و شاد رقصی دارند و بر بستر شادی و شادمانی بر گزار میشوند.
به وضوح در دیده تماشا میکنند که غم و عزا و ماتم را در این کارناوال شادمانی جایی نبوده و نیست. با خرد بیدارشان درک میکنند که پیام آور گفتار نیک، اندیشهی نیک و کردار نیک، پدران و مادران باستانیشان را به راستی و نیکویی فرا خوانده بود و هیچ تبعیضی بین زن و مرد را روا نداشته است. قبله اش نه بت خانهی تاریکی که امروز به دورش جهالت و خرافات درو میکنند، بلکه نور و روشنایی بوده است و به همین منظور عنصر آتش از عناصر چهارگانهی هستی را گرامی میداشتند و میدارند.
پیام آوری که امروز در پهنهی جهان در دیده و دل ِاهل نظر و اهل ِخرد، پیام آور راستی و آشتی و مهربانی بوده و هست. در مقابل اما: تاریک اندیشان و بیگانگان تازی و غیرتازی کوشش فراوان کردند که پیام نور روشنایی را در دل ایرانی خاموش کنند و جایش تیرگی و شب را در جان خرد پرده بکشند.
قرنها بر رهروان زرتشت بزرگ سخت گرفتند و تنگ در خانهها به زندان کشیدند و داغ و درفش در سینهی پرمهرشان کاشتند تا آتش فروزان و جاودانگی در دلهایشان را خاموش کنند. اما ندانستند که آتش زرتشت خاموش شدنی نیست. زیرا همچنان در دل هر ایرانی روشن ماند و امروز آن آتش همیشه روشن در درون هر ایرانی به شعله تبدیل شده است تا شب پرستان ِ از نور گریزان را در خود خاکستر کند. و امروز این آتش هر روز فروزانتر میشود به طوریکه آرامش و آسایش تاریک اندیشان را به هم زده و زوزه میکشنند که خطر مسیحیت نیست. خطر مذهب سنی نیست. خطر دین یهود نیست. بلکه ترس و خطر در این است که جوانهای «شیعه» بروند زرتشتی بشوند.
آری درست خواندید. این افاضات یکی از این تاریک اندیشان است که در سراسر دنیا پخش شده است. و چنین ترسی سبب شده است که نمایندهی زرتشتی را رد صلاحیت بکنند. حال بیایید قانون ارتداد وضع کنید و با ترس و رعب مانع شوید که جوانان به دین پدرانشان برگردند. اما نمیدانید که امروز هر ایرانی* یک زرتشتی است.
آه ه ه
چه تلخ دورانی بر نیاکانمان عبور کرد
آنانی که پاک بودند و بر پاکی ستایش میکردند و احترام
در باران روزان، در خانه زندان بودند
که مبادا
سرگین بَدَنان را پاکیزه کنند
ریختند
و با هجومی نور بیزار
خاموش کردند، آتش ِ آتشکدهها را
تاریکی باریدند هر جا روشنایی بود
و ظلمت گویی پادشاه
اما
تاریکی باوران
ناتوان از این درک
که در دل ِهر ایرانی ِزرتشتی
آتشکدهای است، همواره پایدار
و امروز
افتخارا
که هر ایرانی
یک زرتشتی است
* در اینجا مراد از هر ایرانی، شامل ایرانیانی میشود که از خود بیگانگی و بیگانه پرستی را بیگانه هستند و به تمدن و فرهنگ و آئین و بزرگان و نامآوران خود چون کورش، داریوش، زرتشت، فردوسی، حافظ و و و.... به دیدهی افتخار مینگرند.
دکتر احمد پناهنده
پيوندها:
ماجرای ارتباط آرش رحمانی پور و محمدرضا علی زمانی با انجمن پادشاهی - پری صفاری
پاسخ به خوشحالی جنتی و حسنی از مرگ آرش رحمانی پور و محمدرضا علی زمانی - پری صفاری
خوش رقصی کامران و هومن برای جمهوری اسلامی به مناسبت 22 بهمن
گزارشها و فیلم های مربوط به مبارزات جوانان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر