۱۳۸۸ بهمن ۱۷, شنبه

به ياد دو جوان پاك نهاد كه توسط رژيم منفور اسلامي اعدام شدند

ما را چه آمد بر سر؟
و چگونه می‏زییم در خاکی که
زرتشت بزرگ پیامبر خردمان بود؟

امروز فززندان آن نیاکان پاک سرشتمان که سراسر زندگیشان بر بستر شادخواری و شادخوانی و شادگویی و شاد رقصی سفره‏ی شادمانی پهن کرده بود و غم را در سر سرای کاشانه‏شان مکانی نبوده است، باید در این تاریک روزان فرود آمده بر آسمان ایران، زانوی غم در سینه فرو ببرند و ناله و زاری کنند. برای چه کسانی؟


برای کسانی که خود و پدران و خویشانشان، بر سر سرزمین زرتشت تاختند و کشتند و دریدند و خوریدند و بردند و هر آنچه بود تخریب کردند. و امروز به جای آنکه آنان را از دیده و ذهن و جان و خاک و خرد خودشان بزدایند، برای آنان گنبد و بارگاه درست می‏کنند تا بیشتر در ماتم فرو روند و بیشتر تهی از خود و خویشتن ایرانی خود شوند. کافی است فقط یک نگاهی به امروزشان بیاندازند و ببینند که این حاکمان بر جان و مال و ثروت و ناموس ایران و ایرانی، از همان قبیله‏ی وحشی و آدم‏کش هستند که در ابعاد بیشتر از مردم ایران و سرزمین ایران قربانی می‏گیرند.

اما با همه‏ی این درد و رنج ِقرنهای تاریکی فرود آمده در دیده و خرد ایرانی، جای بسی خوشحالی است که امروز مردم ایران در اکثریتشان به بیگانه‏پرستان از همه رنگش چه در بعد مذهبی و چه در بعد مکتبی از نوع خلقی پشت کردند و با خواندن و فرا گرفتن از تاریخ به خویشتن خویش نزدیک و نزدیکتر می‏شوند.

بر بستر چنین خود آگاهی و جستجوی خویشتن خویش است که بیگانه پرستان و عزا سالاران را قرار از کف در رفته است و به خطری که بنیادشان را بر باد می‏دهد، بو کشیده‏اند. ایرانی، امروز از خوابی که 1400 و اندی سال به زور شمشیر و بی‏رحمی بی‏همتا در چشمانشان آورده بودند، کم کم با تابش آگاهی در ذهن و دیده و خردشان، بیدار می‏شوند و راه و روش نیاکان باستانی خودشان را زنده می‏کنند.

بی‏گمان یکی از این عناصر بیدار کننده‏ی خرد و شادمانی ِدل و جان، استقبال و برگزاری جشن‏های ماهانه و ملی و فراملی چون نوروز، سده، چهارشنبه سوری، سیزده بدر، شب چله، تیرگان، مهرگان، دیگان و و و است که همگی دلالت بر شاد خواری و شاد خوانی و شادگویی و شاد رقصی دارند و بر بستر شادی و شادمانی بر گزار می‏شوند.

به وضوح در دیده تماشا می‏کنند که غم و عزا و ماتم را در این کارناوال شادمانی جایی نبوده و نیست. با خرد بیدارشان درک می‏‎کنند که پیام آور گفتار نیک، اندیشه‏ی نیک و کردار نیک، پدران و مادران باستانی‏شان را به راستی و نیکویی فرا خوانده بود و هیچ تبعیضی بین زن و مرد را روا نداشته است. قبله اش نه بت خانه‏ی تاریکی که امروز به دورش جهالت و خرافات درو می‏کنند، بلکه نور و روشنایی بوده است و به همین منظور عنصر آتش از عناصر چهارگانه‏ی هستی را گرامی می‏داشتند و می‏دارند.

پیام آوری که امروز در پهنه‏ی جهان در دیده و دل ِاهل نظر و اهل ِخرد، پیام آور راستی و آشتی و مهربانی بوده و هست. در مقابل اما: تاریک اندیشان و بیگانگان تازی و غیرتازی کوشش فراوان کردند که پیام نور روشنایی را در دل ایرانی خاموش کنند و جایش تیرگی و شب را در جان خرد پرده بکشند.

قرنها بر رهروان زرتشت بزرگ سخت گرفتند و تنگ در خانه‏ها به زندان کشیدند و داغ و درفش در سینه‏ی پرمهرشان کاشتند تا آتش فروزان و جاودانگی در دلهایشان را خاموش کنند. اما ندانستند که آتش زرتشت خاموش شدنی نیست. زیرا همچنان در دل هر ایرانی روشن ماند و امروز آن آتش همیشه روشن در درون هر ایرانی به شعله تبدیل شده است تا شب پرستان ِ از نور گریزان را در خود خاکستر کند. و امروز این آتش هر روز فروزان‏تر می‏شود به طوری‏که آرامش و آسایش تاریک اندیشان را به هم زده و زوزه می‏کشنند که خطر مسیحیت نیست. خطر مذهب سنی نیست. خطر دین یهود نیست. بلکه ترس و خطر در این است که جوانهای «شیعه» بروند زرتشتی بشوند.


آری درست خواندید. این افاضات یکی از این تاریک اندیشان است که در سراسر دنیا پخش شده است. و چنین ترسی سبب شده است که نماینده‏ی زرتشتی را رد صلاحیت بکنند. حال بیایید قانون ارتداد وضع کنید و با ترس و رعب مانع شوید که جوانان به دین پدرانشان برگردند. اما نمی‏دانید که امروز هر ایرانی* یک زرتشتی است.

آه ه ه
چه تلخ دورانی بر نیاکانمان عبور کرد
آنانی که پاک بودند و بر پاکی ستایش می‏کردند و احترام
در باران روزان، در خانه زندان بودند
که مبادا
سرگین بَدَنان را پاکیزه کنند
ریختند
و با هجومی نور بیزار
خاموش کردند، آتش ِ آتشکده‏ها را
تاریکی باریدند هر جا روشنایی بود
و ظلمت گویی پادشاه
اما
تاریکی باوران
ناتوان از این درک
که در دل ِهر ایرانی ِزرتشتی
آتشکده‏ای است، همواره پایدار
و امروز
افتخارا
که هر ایرانی
یک زرتشتی است

* در اینجا مراد از هر ایرانی، شامل ایرانیانی می‏شود که از خود بیگانگی و بیگانه پرستی را بیگانه هستند و به تمدن و فرهنگ و آئین و بزرگان و نام‏آوران خود چون کورش، داریوش، زرتشت، فردوسی، حافظ و و و.... به دیده‏ی افتخار می‏نگرند.

دکتر احمد پناهنده

پيوندها:

ماجرای ارتباط آرش رحمانی پور و محمدرضا علی زمانی با انجمن پادشاهی - پری صفاری

پاسخ به خوشحالی جنتی و حسنی از مرگ آرش رحمانی پور و محمدرضا علی زمانی - پری صفاری

خوش رقصی کامران و هومن برای جمهوری اسلامی به مناسبت 22 بهمن

گزارشها و فیلم های مربوط به مبارزات جوانان

وبلاگ ارزشمند mpahlavi

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

facebook