مرحوم هويدا و آخوند هادی غفاری در دادگاه انقلاب اسلامي
جشنهاي 2500 ساله
از اقدامات درخورد توجه دوران هويدا، برگزاري جشنهاي غرورآفرين 2500 ساله در پاييز 1350 در محل كاخ تخت جمشيد شيراز آغاز شد و در آن سران و نمايندگاني از 69 كشور جهان شركت كردند. اين مراسم، به شناسايي و معرفي بيشتر جاذبههاي توريستي ايران كمك شاياني نمود و نام ايران را در جهان، بيش از پيش برجسته كرد. هزينة حدود 100 ميليون دلاري اين مراسم، در برابر آثار معنوي و افزايش حس غرور و وطنپرستي ايرانيان چيزي نبود و امروزه دهها برابر اين مبلغ، به صورت كمكهاي ساليانة بلاعوض، در اختيار گروهكهاي تروريستي صلحستيز و مزدوران بياصل و نسبي همچون حزب الله لبنان، حماس، جيشالمهدي و ... قرار ميگيرد. خميني طبق روال سالهاي گذشته، از مخالفان سرسخت برگزاري چنين جشنهايي بود و آن را مخالف اسلام ميدانست.
برقراري تاريخ شاهنشاهي به جاي تاريخ عربي
تغيير تقويم ايران از هجري عربي به شاهنشاهي پارسي، يكي از اقدامات غرورآفرين و ملي دوران هويدا بود. اين اقدام كه ريشه در وطنپرستي و مليگرايي شاه فقيد داشت، در 24 اسفند 1354، همزمان با زادروز رضا شاه كبير اعلام شد و به اجرا درآمد. طبق روال گذشته، بازهم خميني ساز مخالف زد.
آيا هويدا بهايي بود؟
هرچند كه به خودي خود، داشتن ديانت بهايي يا هر دين و عقيدهاي نميتواند شخصيت كسي را زير سؤال ببرد، اما اين پرسش همواره از سوي اسلام پرستان و تهيمغزان مذهبي مطرح ميگرديد. هرچند پدر هويدا از سران بهايي بود، ولي مادرش شيعة دوازده امامي بود كه به طور مرتب به كربلا و نجف جهت زيارت سفر ميكرد. در واقع، هويدا نه تنها بهايي نبود، بلكه به دين اسلام و ساير اديان احترام فراوان ميگذاشت؛ هرچند كه فردي مذهبي به شمار نميآمد. از آنجا طبق قانون اساسي مشروطه، اشارات فراواني به شيعه دوازده امامي و مذهب جعفري شده است، هويدا ميكوشيد تا وضع خود را با قانون اساسي هماهنگ سازد. براي آگاهي بيشتر به گوشههاي از نوشتار نشريه بهاييان آلمان با عنوان آيين بهايي، يك نهضت سياسي نيست توجه فرماييد:
«اميرعباس هويدا اصولن در يك خانوادة بهايي نشو و نمو يافت. جدش آقا محمدرضا، قنادي مؤمن و مخلص در آيين بهايي بود و حتا ملازمت پيشواي روحاني امربهايي را داشت و مدفنش، قبرستان عكا ميباشد. فرزندش عينالملك در سنين جواني منشأ خدماتي در ارض موعود بود. ليكن چون مشاغل دولتي برگزيد و در آغاز دوران شوقي رباني دست از سياست نكشيد، از جامعة بهايي مردود شد. ازدواج و تربيت فرزندان او در ظل امر صورت نگرفته تا بتوان عنوان بهايي به اين فرزندان داد. هويدا در دوران صدارت خود از تفويض خدمات عمده دولتي به بهاييان ابا داشت. در ايام نخست وزيري او بود كه سازمان امنيت از استخدام جوانان بهايي در ادارات ممانعت مينمود. در زمان نخست وزير او و وزارت دارايي جمشيد آموزگار بود كه سنگينترين ماليات را بر املاك مسلوب المنفعه بهايي به عنوان ماليات بر ارث تحميل و دريافت كرد. در حالي كه اين املاك متعلق به جامعة بهايي بود و فقط مدتي به نام شوقي رباني در دفاتر ثبت شده بود. مبلغ مزبور حدود 27 ميليون تومان بود. حظيرة القدس كه ده سال قبل به تحريك حجت الاسلام فلسفي بسته شده بود، در دورة صدارت هويدا كماكان بسته ماند. در همين دوره غالبن از اجتماع بهاييها در نقاط مختلف توسط پليس جلوگيري ميشد... »
هويدا در مراسم افتتاحيه حزب ايران نوين در محل ورزشگاه آريامهر، قرآن را ميبوسد.
عبدالمجيد مجيدي و يكي از روحانيون اهل سنت در عكس ديده ميشوند.
در گزارش ساواك به تاريخ 18 / 11 / 1343 به وضوح آمده بود:
« ... آقاي هويدا بهايي نميباشد ولي خواه ناخواه چوب اعمال پدرش را ميخورد و براي اينكه امنيت حاضره كشور، دستخوش مطامع و سمپاشي مخالفين قرار نگيرد، به هر ترتيبي كه شده بايد اين دستاويز از دست مخالفين خارج گردد ... »
ارزيابي برنامههاي هويدا
وضعيت اقتصادي در دوران هويدا به گونهاي بود كه در برابر واردات، صادرات متوازني ايجاد شده بود. برآيند كلي اقتصاد ايران در آن سالها، نشانگر رشد اقتصاد ملي بود؛ هرچند كه هر اقتصادي، داراي برخي مشكلات ناگزير ميباشد. اقدام دولت هويدا در ايجاد واحدهاي بزرگ كشاورزي و صنعتي، منجر به تمركز سرمايه و تقسيم كار و مديريت كلان صنعتي و كشاورزي در خدمت مردم شد. هويدا يكي از برنامههاي خود را توزيع عادلانة درآمد اعلام كرده بود؛ برنامهاي كه منجر به گسترش طبقة متوسط در جامعه شد؛ همانهايي كه از روي زيادهخواهي در سال 57 انقلاب كردند. دوران جنگ سرد، شرايط را در دوران هويدا پليسي نموده بود و بدين جهت، ماركسيستها و گروهكهاي چپ، اجازه فعاليت رسمي نداشتند. اين گروهكها، در مدت زمان پس از هويدا و قبل از 22 بهمن 57، شكلگيري و عضوگيري دوباره انجام دادند، دانشگاهها را به قبضة خود درآوردند و در نهايت، يكي از هستههاي اصلي انقلاب 57 را به وجود آوردند. در زمينة سياست خارجي، اصل بر منافع ملت ايران استوار بود و همانطور كه مرحوم هويدا ميگفت، سياست مستقل ملي در روابط خارجي به دقت رعايت ميگرديد.
در دوران هويدا، بسياري از سازمانها و نهادهاي دولتي بنيادي و لازم در ايران ايجاد شدند. از جملة اين نهادها ميتوان «سازمان امور اداري و استخدامي كشور» و «وزارت فرهنگ و هنر» را نام برد. سازمان امور اداري و استخدامي كشور، به منطور ساماندهي و برقراري ضوابط اصولي براي دريافت مشاغل دولتي، به ويژه در رتبههاي عالي و سپردن پستهاي حساس و كليدي به كارمندان داراي صلاحيت اخلاقي و مهارتهاي تجربي و علمي تشكيل يافته بود.
طرح برنامههاي مفيدي همچون تأسيس شركتهاي كشت و صنعت، مدرنيزه كردن سيستم كشاورزي و ايجاد صنايع با مشاركت سرمايهگذاران خارجي و سرمايهگذاري در ايجاد مجتمعهاي مسكوني مدرن و مطابق با الگوهاي روز شهرسازي همچون شهرك غرب، صاحبقرانيه، اكباتان و آتيساز و ... از اقدامات مفيد مرحوم هويدا به شمار ميآيند. همچنين تشكيل اردوهاي عمران ملي به عنوان گستردهترين شكل سرگرميهاي مفيد در سطح كشور به اجرا گذاشته شد تا دانشجويان بيكار در فصل تعطيلات تابستاني و غيرتابستاني در آن اردوها و كاخهاي جوانان، به جاي درگير شدن در مسائل تخريبي مانند اعتياد، در فعاليتهاي فرهنگي و هنري سرگرم شوند.
مرحوم هويدا به هنگام بدست گيري نخست وزيري در سال 43 مجرد بود. شاه فقيد در ديداري از او خواست تا زودتر ازدواج كند. هويدا با خواهرزن حسنعلي منصور، ليلا امامي خويي، كه از زمان جواني با يكديگر دوست بودند ازدواج كرد. مراسم ساده و بدون تجمل ازدواج در روز 29 تير 1345 در محمودآباد برگزار شد. هويدا و همسرش يك روز بعد از ازدواج، به ميان نمايندگان دانشآموزان كه در اردوي كنار دريا مستقر بودند رفتند و راديو در قالب برنامة كودك و نوجوان، از ديدار هويدا و همسرش، گزارشهاي زندهاي به روي آنتن فرستاد.
هرچند اين ازدواج دوام چنداني نيافت، اما رابطه هويدا با ليلا امامي به عنوان دوست قديمي حفظ شد. پس از بروز اختلافات بين اين زوج، هويدا لباسهايش را در يك چمدان ريخت و به نخست وزيري آمد. وي شبها در همان اتاق كارش و بر روي يك كاناپه ميخوابيد تا اينكه اين امر به آگاهي شاه رسيد. شاه دستور داد تا منزل اشرف پهلوي در خيابان كاخ را به عنوان اقامتگاه نخست وزير خريداري كردند كه هويدا تا پايان دورة نخست وزيرياش در اين محل زندگي ميكرد.
خدمات فرهنگي
هويدا به مدد دوستياش با صادق هدايت و صادق چوبك، كوشيد روابط دوستانهاي ميان نويسندگان روشنفكر و دستگاه حكومت برقرار كند. در راستاي تحقق اين ماموريت، هويدا با غلامحسين ساعدي ديدار كرد. ساعدي پيشنهاد هويدا را با جلالآلاحمد مطرح ساخت و جلال كه در انديشة تأسيس كانون نويسندگان ايران بود، چند تن از اهالي قلم را جمع كرد و براي مذاكره پيرامون سانسور و ساماندهي وضعيت نشر كتاب به ديدار هويدا رفت. هويدا در اين ديدار آنان را با خوشرويي پذيرفت و به مدت يك و نيم ساعت با آنان به گفتگو نشست. آلاحمد كه يك كمونيست دوآتشه بود، به هويدا و حكومت حمله برد و از سانسور شكايت كرد. سانسوري كه تنها گريبان افكار مخرب كمونيستي را ميگرفت و فضاي آن دوران را ميتوان از آزادترين دوران ايران نام برد. آل احمد در سخنانش به هويدا بسيار حمله كرد. هويدا به آل احمد چنين گفت: «آقاي آل احمد، اين حرفها را به ما نزنيد؛ آن چيزهايي كه شما خواندهايد، ما هم خواندهايم.» جلسات ديدار با آل احمد به دليل تعلق خاطر وي به انديشههاي ماركسيستي به نتيجهاي نرسيدند.
پايان خدمت
برگزيده شدن جيمي كارتر به رياست جمهوري ايالات متحده در آبان 1355، در واقع نقطة پاياني براي دوران طلايي حكومت پهلوي در ايران بود. جيمي كارتر از شاه ميخواست تا به وضعيت حقوق بشر در ايران سامان دهد. در فروردين 1356 و در جريان كنفرانس سالانة شوراي وزيران پيمان سنتو، محمدرضا شاه مورد اعتراض وزراي امور خارجه انگليس و آمريكا قرار گرفت و از او خواسته شد تا نسبت به رعايت حقوق بشر در ايران اقدام كند. امري كه منجر به آزادي فعاليت چپگراها و ماركسيستهاي طرفدار شوروي در ايران ميشد. تنها سه ماه بعد، نخست وزير دلسوز ايران، اميرعباس هويدا، پس از سيزده سال، جايش را به جمشيد آموزگار داد و در روز جمعه چهاردهم امرداد 1356 از پست خود كناره گيري نمود. شاه همواره به رئيس جمهورهاي جمهوريخواه آمریکا تمايل داشت. جيمي كارتر كه از كمكهاي شاه به جرالد فورد و ريچارد نيكسون خبر داشت، پس از رسيدن به كاخ سفيد در صدد تلافي برآمد. فشارهاي كارتر براي رعايت حقوق بشر در ايران، در نهايت منجر به آزادسازي زندانيان خطرناك مجاهد و خشك مذهبي از زندان گرديد و فعاليتهاي سياسي ضد حكومت در سال 57، بسيار جدي شد.
با بالا گرفتن اعتصاب كاركنان شركت نفت، هواپيمايي ملي ايران هما و ... و فشار آمريكاييها براي آزاديهاي زندانيان ماركسيست و با استعفاي دولت آموزگار و بر سر كار آمدن شريف امامي و پس از آن ارتشبد غلامرضا ازهاري، دستور دستگيري هويدا و دوازده تن ديگر از جمله ارتشبد نعمت الله نصيري صادر شد و به دنبال آن دستور بازداشت خانگي هويدا در روز 17 آبان 1357 اجرا شد تا شاید از سر و صدای اسلام پرستان کاسته گردد. به جهت اداي احترام، سپهبد مهدي رحيمي، سپهبد موسي رحيمي لاريجاني از فرمانداري نظامي تهران و سرتيپ سجدهاي از ضداطلاعات ارتش، ماموريت دستگيري هويدا را به اجرا درآوردند و پس از احترام نظامي به هويدا اجازه دادند با اتومبيل پيكان آبيرنگ قديمي خود به منزلي در خيابان فرشته كه بنا بود در آن تحت نظر قرار گيرد، برود.
پس از خروج شاه فقيد در 26 دي، بازداشتگاه هويدا را تغيير دادند و وي را به مهمانسراي ساواك در شيان لويزان بردند. هويدا تا شامگاه روز 22 بهمن 57 در همين مهمانسراي ساواك به سر برد. كاركنان اين مركز، پيش از رسيدن مذهبيون، آرام و بيسر و صدا محل را ترك كردند و اتومبيل پيكان هويدا با سوئيچ را در محل براي خروج هويدا برجاي گذاشتند:ژ
هويدا وقتي فهميد تنهاست با تلفن به يكي از بستگانش به نام خانم دكتر فرشته انشاء تلفن كرد و او را به نزد خويش فراخواند. هويدا بر اين پنداشت بود كه كاري نكرده است كه نياز به فرار داشته باشد. وي تصميم گرفت خود را تسليم جبهه ملي نمايد، بدين جهت تلفني با داريوش فروهر صحبت كرد. داريوش فروهر يك آمبولانس و يك اتومبيل سواري را به آن محل فرستاد. در آن ساعت، مهمانسراي ساواك در محاصره مذهبيون قرار گرفته بود. هويدا را به داخل آمبولانس فرستادند و از خواستند كف آمبولانس دراز بكشد. هويدا چند ساعتي در دفتر فروهر بود اما نيروهاي مسلح طرفدار خميني وي را به مدرسه علوي انتقال دادند. هويدا در مصاحبه مطبوعاتي شامگاه 22 بهمن به خبرنگاران گفت كه داوطلبانه تسليم نيروهاي انقلاب شده است. وي اين چنين گفت:
«من امروز در بازداشتگاه تنها بود. هيچ سرباز يا نگهباني نبود كه بتواند جلوي مرا بگيرد. اما من تصميم گرفتم كه خودم را تحويل دهم. بنابراين توسط آشنايان تماس گرفتم و به اينجا آمدم. اين امكان برايم بود كه سوار يك اتومبيل بشوم و بروم ... ولي ايستادم تا اگر اتهامي داشته باشم جواب بدهم ... »
پس از بازداشت هويدا، به تاريخ 22 نوامبر 1979، روزنامة لوموند، تشكيل «انجمن دوستداران اميرعباس هويدا» را اعلام كرد. در ليست لوموند تعدادي از افراد شناخته شده و صاحبنام همچون ژيسكار دستن رئيس جمهور فرانسه، ميشل دبره نخست وزير ژنرال دوگل و تئوريسين اقتصادي فرانسه، ژاك شيراك شهردار وقت پاريس، شابان دلماس نخست وزير سابق و رئيس مجلس فرانسه، اولويه گيشا رئيس فراكسيون پارلماني حزب MRP در مجلس فرانسه، ميشل يونيتوفسكي وزير كشور و مشاور سياسي دولت وقت فرانسه، و بيش از پنجاه نفر از سناتورهاي و نمايندگان مجلس و دادگستري و نويسندگان پرآوازة فرانسه و اروپا ديده ميشدند. آنها براي خميني نامه نيز نوشتند و از وي درخواست كردند تا دادرسي وي، عادلانه صورت گيرد. هويدا پس از مدرسه علوي به زندان قصر برده شد.
هويدا در دادگاه انقلاب اسلامي نميداند كه هرچه بگويد تأثيري در نتيجة دادرسي فرمايشي نخواهد داشت.
هويدا توسط مذهبيون تهيمغز دوبار محاكمه شد. نخستين جلسه در 24 اسفند 57 در محل زندان قصر و با هدايت و دستور و كنترل جلادان: هادي غفاري، حبيب الله لاجوردي و صادق خلخالي به اجرا درآمد. در اين جلسه كيفرخواستي مضحك و پوچي عليه او خوانده شد كه برخي از آنها بدين قرار است:
1- فساد در ارض!
2- محاربه با خدا و خلق خدا و نايب امام زمان!
3- قيام عليه امنيت مملكت!
4- اقدام بر ضد حاكميت ملي!
. . .
دادگاه دوم هويدا را نيز صادق خلخالي، قاضي خون و اعدام برعهده داشت. اين جلسه در روز 18 فروردين 1358 تشكيل شد. در جلسة دوم، اتهامات بياساس قبلي دوباره تكرار شدند و اسلام پرستان دادگاه انقلاب پس از يك ساعت شور، اميرعباس هويدا را به اتهام واهي «مفسد في الارض» به اعدام محكوم كردند. دقايقي بعد، با فرمان آتش هادي غفاري، نخست وزير خدمتگزار ايران، براي هميشه خاموش گرديد. روحش شاد.
منابع:
سالنامة دنيا، شمارة 22 ، سال 1345
تاريخ بيست و پنج سالة ايران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر