در حزب رستاخيز
دولت هويدا تا امرداد سال 1356 مشغول به خدمت بود. جدا از ثبات اقتصادي، كنترل تورم و كاهش نرخ بيكاري در طي اين 13 سال، شاه فقيد كوشيد تا با تأسيس حزبي ملي كه هدف اصلي آن، شركت دادن همگي ايرانيان وطنپرست در آن بود، غرور و اتحاد ملي مردم را بالا ببرد. در سال 1353 شاه كه از كاركرد احزاب «ايران نوين» و «مردم» براي پيشبرد كامل اصلاحات سياسي و اقتصادي رضايت چنداني نداشت، آنها را تعطيل كرد و حزب واحدي به نام «رستاخيز ملت ایران» را جانشين آنان نمود. فكر ايجاد يك حزب فراگير مردمي، از سوي چند تن از ايرانيان وطنپرست و جواني كه تحصيلات عالیشان را در رشتههاي علوم سياسي و جامعهشناسي به پايان رسانده بودند، به شاه فقيد ارائه شده بود.
مرحوم هويدا، لايحة بودجه را به مجلس ميبرد.
اميرعباس هويدا نخستوزير هنگام ورود به جلسه علني مجلس شوراي ملي خطاب به خبرنگاران: «بودجه كشور داخل كيف من است» در اين روز هويدا بودجه 2445 ميليارد ريالي كشور را تقديم مجلس كرد. (11 آبان 1353)
حزب رستاخيز در سال 1354 به رياست اميرعباس هويدا، دبير كل اين حزب، تشكيلات خود را گسترش داد. بر اساس دستور هويدا، حزب رستاخيز در تمامي حوزهها فعال بود و نشريات گوناگوني در زمينههاي مختلف به چاپ ميرساند كه از آن جمله ميتوان روزنامة «رستاخيز» و مجلات «رستاخيز جوان»، «رستاخيز روستا»، «رستاخيز كارگران» و چندين روزنامه و هفتهنامه و ماهنامة ديگر را اشاره كرد.
ايران: جزيره ثبات
دوران نخست وزيري هويدا يكي از آرامترين دوران تايخ معاصر ايران به شمار ميآيد. بر خلاف امروز، يكي از سياستهاي هوشمندانه هويدا، حركت در جهت منافع ملت ايران و تنشزدايي با كشورهاي جهان بود. به همين سبب روابط ايران با بيشتر كشورهاي جهان بسيار حسنه بود و ايرانياني كه به مسافرتهاي خارج از كشور ميرفتند، مورد احترام و توجه فراواني قرار ميگرفتند. ريال ايران در بين ده واحد پول ارزشمند جهان قرار داشت. در اين نكته كه روش كلي سياست خارجي را شاه فقيد اداره ميكرد، ترديدي نيست اما نقش مرحوم هويدا در اين زمينه نيز مهم و اساسي بود و در بسياري از تصميمگيريها نقش فعال داشت. مرحوم هويدا در مورد سياست خارجي خود چنين گفته است:
«در زمينة روابط خارجي و امور بينالملل، دولت با اعتقاد كامل به منشور ملل متحد و هرگونه همكاري لازم با سازمان ملل متحد و اعتقاد به اصل لزوم همكاريهاي منطقهاي را اساس سياست خارجي خود قرار داده و به منظور اعتلاي شئون بشري به طوري كه شاهنشاه آريامهر مقرر فرمودهاند، نه تنها همزيستي مسالمتآميز، اساس سياست ما را تشكيل ميدهد، بلكه بالاتر از آن معتقديم كه اصل تعاون و همكاريهاي بينالمللي در زمينة كلية شئون بشري تعميم يابد ... » (مذاكرات مجلس شوراي ملي، تاريخ بيست و پنج سالة ايران، جلد اول، ص337).
هويدا در ديدار با ويليام سوليوان (آخرين سفير ايالات متحده در تهران از 1356 تا 1358)
در مراسم جشن سالروز استقلال آمريكا در سال 1356
روابط ايران و ايالات متحده در دوران نخستوزيري هويدا در نزديكترين وضعيت قرار داشت و دو كشور با يكديگر، داراي روابط ديپلماتيك در تمام ابعاد بودند. شاه فقيد در دوران ليندون جانسون، در سالهاي 1343 تا 1347، دو بار از اين كشور ديدار كرد. مرحوم هويدا نيز در پاييز سال 1347 به آمريكا رفت تا با عدهاي از مقامات سياسي و اقتصادي و سرمايهداران و صاحبان كارخانههاي بزرگ گفتگو كند و نظر مساعد آنان را براي سرمايهگذاري و انتقال تكنولوژي به ايران جلب نمايد. در همين دوران بود كه تعدادي از سرمايهگذاران بزرگ همچون برادران راكفلر به ايران مسافرت كردند و مطالعاتي دربارة سرمايهگذاري در ايران به انجام رساندند. هويدا براي بهبود هر چه بهتر روابط ايران با ساير كشورهاي جهان از هيچ تلاشي فروگذار نميكرد و در پس اين بهبود روابط، تلاش بسياري مينمود تا سرمايهگذاران خارجي را به همكاري در ايران علاقمند نمايد.
تجهيز ارتش ايران
در دهة 1340، ارتش ايران هنوز داراي جنگافزارهاي مدرن نشده بود. هواپيماهاي جنگي و شناسايي شوروي، گاه و بيگاه به آسمان ايران تجاوز ميكردند و عراقيها نيز به جنگندههاي تندپروازي چون ميگ21 مجهز شده بودند كه هواپيماهاي قديمي اف-86 و ضعيف اف-5 آ نيروي هوايي، براي رهگيري آنها توانمندي كافي نداشتند. در سال 1347، شاه فقيد طي يك سفر خصوصي به آمريكا توانست در شرايطي كه دولت ايالات متحده، اولويت برنامههاي خود را به جنگ ويتنام ميداد، موافقت حكومت جانسون را براي خريد 32 فروند جنگنده بمبافكن F-4D فانتوم بگيرد.
شاه فقيد پس از پرواز با جنگنده بمب افكن اف4 فانتوم در محل كارخانه مك دانل داگلاس،
مورد استقبال رئيس كارخانه قرار گرفته است.
مرحوم هويدا، در آذر ماه 1347، براي پيگيري اين قرارداد خريد كه اهميت بسيار زيادي براي ارتش ايران داشت، به آمريكا رفت و دولت آمريكا، بار ديگر نيز موافقت خود را با اين قرارداد اعلام نمود. هويدا در اين سفر اعلام نمود كه قصد ايران از خريد اين جنگافزارها، تنها حفظ امنيت داخلي نيست و از مسئوليت ايران در منطقة خليج فارس صحبت كرد و ايران را جزيرة ثبات در درياي خروشان خاورميانه ناميد. در اين سفر ليلا امامي خويي كه به تازگي با هويدا ازدواج كرده بود او را همراه مينمود. به اين مناسبت، جانسون يك قدح و بشقاب بزرگ متعلق به دوران اوليه اسلامي را به وي و ليلا امامي هديه داد. هويدا نيز تعداد يازده تابلوي نقاشي از آثار سهراب سپهري را به رئيس جمهوري ايالات متحده هديه داد.
دوران ريچارد نيكسون
به تاريخ 20 ژانويه 1969، برابر دي 1348، ريچارد نيكسون به كاخ سفيد راه يافت. در دوران نيكسون، جنگ افزارهاي پيشرفته به ايران فروخته شد و ارتش ايران از آموزشهاي سطح بالايي بهرهمند گرديد. كندي و جانسون به بهانه رعايت حقوق بشر، گهگاه محدوديتهايي براي ايران ايجاد ميكردند اما نيكسون يك دوست واقعي براي ايران بود و توجهي به اين مسائل نداشت. اين روابط دوستانه در دوران رياست جمهوري جرالد فورد نيز دنبال شد و تا پايان دوران نخست وزير هويدا در امرداد 1356 ادامه داشت. شاه فقيد در 29 دي 1348 براي يك ديدار رسمي به آمريكا رفت و مورد استقبال ريچارد نيكسون قرار گرفت. نيكسون، رسم ميهماننوازي و احترام را تمام و كمال به انجام رساند و طي سخناني گفت: «گمان نميكنم روابط ايران و آمريكا هيچگاه به خوبي امروز بوده باشد. اين حسن روابط مربوط به اين واقعيت ميشود كه ما روابط خاصي نه تنها با كشور شما، بلكه با شخص شما داريم ... »
دكترين نيكسون و نقش ايران به عنوان ژاندارم منطقه
در 23 ژوئيه 1969، نيكسون در سر راه سفر به فيليپين، در جزيرة گوام، سخناني در چارچوب حفظ موازنه و كنترل سلاحهاي استراتژيك مطرح كرد كه به دكترين نيكسون معروف گرديد. ارتش ايران روز به روز قدرتمندتر ميشد. نيروي دريايي ايران كه تا چندي قبل تنها داراي شناورهايي به وزن دو هزار تن بود، اينك به شناورهايي با تناژ بيش از دهها هزار تن مجهز ميشد و نيروي هوايي ايران، با استخدام انبوه جوانان وطنپرست و علاقمند به خلباني، در حال تبديل به يكي از توانمندترين نيروهاي هوايي در سطح جهان بود. در اين دوران بود كه ارتش شاهنشاهي ايران به قدرت بيرقيب منطقه بدل گشت و نقش ژاندارم منطقه را با قدرت تمام برعهده گرفت.
در دوران نخست وزيري هويدا، حجم مبادلات بازرگاني ايران و ايالات متحده آمريكا سير صعودي داشت و به بيش از پنج ميليارد دلار در سال ميرسيد. شركتهاي ايراني، سود سرشاري از مبادلات تجاري با آمريكاييها ميبردند. دولت هويدا نه تنها به گسترش و شناسايي شركتهاي تازه تأسيس و گمنام ايراني در بازار آمريكا كمك ميكرد بلكه سرمايهگذاران آمريكايي را نيز براي همكاري در صنايع نوپاي ايران تشويق مينمود.
روابط با شوروي
در دوران هويدا روابط ايران و شوروي، همانند روابط ايران با بيشتر كشورهاي دنيا، گسترش روزافزون پيدا كرد. اولين موافقتنامة بازرگاني بين ايران و شوروي، در خرداد 1343 و هنگامي كه هويدا سمت وزير دارايي را در كابينة منصور برعهده داشت، امضا و مبادله شد. در خرداد 1344، شاه فقيد به شوروي مسافرت نمود. اين دومين سفر رسمي اعلاحضرت به شوروي بود. شاه در اين سفر با لئونيد برژنف، آناستاس ميگويان، آندره گروميكو و الكسي كاسيگين ديدا كرد و دربارة توسعة مناسبات اقتصادي و بازرگاني دو كشور گفتگو نمود. اين مذاكرات، راه را براي امضاي دومين قرارداد تجاري بين دو كشور در اسفند 1345 هموار ساخت. مدت اين قرارداد پنج سال بود و در مرداد 1349 براي پنج سال ديگر تمديد گرديد.
يكي از جنبههاي نزديكي سياست اقتصادي ايران و شوروي در دهه 1342 تا 1352، گسترش همكاريهاي فني و صنعتي بود. به هنگام تشكيل دولت اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي، تنها زمينة همكاري بين دو كشور در شيلات شمال بود كه به دليل ملي شدن شيلات در زمان نهضت ملي كردن صنعت نفت، اين همكاري متوقف شده بود. اما در دورة نخست وزيري هويدا، گسترش سريع مبادلات بازرگاني، زمينه را براي توسعة همكاري بيشتر دو كشور در رشتههاي ديگر فراهم آورد. اين همكاريها كه در بخش فني و صنعتي گسترش مييافتند، شامل احداث كارخانة ذوب آهن در اصفهان، تأسيس كارخانة ماشينسازي اراك، بناي سد هيدروليكي بر روي رودخانة ارس و توسعة بنادر درياي خزر و شيلات شمال ميگرديد. موافقتنامة همكاري اقتصادي و فني براي احداث كارخانة ذوب آهن، لولهكشي انتقال گاز به شوروي و تأسيس كارخانة عظيم ماشينسازي اراك، به تاريخ 23 دي 1344 بين دو كشور امضا شد. لولة گاز سراسري در زمان پيشبيني شده پايان پذيرفت و به تاريخ 16 آبان 1349 طي مراسمي با حضور پادگورني، صدر هيأت رئيسة عالي اتحاد جماهير شوروي و اعلاحضرت محمدرضا شاه پهلوي افتتاح شد.
سياست ايران در روابط با شوروي، حفظ استقلال و تصميمگيري بر اساس منافع ملت ايران بود. در حالي كه در كلية زمينههاي بازرگاني، روابط ايران و شوروي بسيار حسنه بود، دولت ايران به رياست اميرعباس هويدا، در برابر فشارهاي شوروي، در سه مورد مقاومت ميورزيد:
1- قطع ارتباط با جهان غرب
2- قطع رابطه با شركتهاي غربي
3- رخنة شوروي در خليج فارس
روابط با اتحاد شوروي هم از جنبة كاهش تنش بين دو همسايه و هم از نظر بهرهمندي ايران از تكنولوژي فني و صنعتي روسها بسيار سودمند بود و اين امر از چشمان تيزبين مرحوم هويدا دور نمانده بود. هويدا از توسعة روابط با شوروي بسيار خوشحال بود و از آن به عنوان «افق تازه و روشن در مناسبت دو كشور» ياد ميكرد. هويدا در مجلس شوراي ملي چنين گفت:
«روابط ايران و شوروي طي سال گذشته (1352) همچنان به سود طرفين بهبود و توسعه يافت. انعقاد قرارداد همكاريهاي اقتصادي پانزده ساله بين دو كشور، همچنين امضاي موافقتنامة فرهنگي، افق تازه و روشني بر روي مناسبت دو كشور گشوده است.»
ايران در دوران نخست وزيري هويدا بسيار هوشمندانه به شوروي نزديك ميشد. ايران از روابط با شوروي، به عنوان اهرم فشاري در برابر آمريكاييها استفاده ميكرد و در مواقع خاصي، جهت گرفتن امتياز از آمريكا، تظاهر گرايش به سوي شوروي ميكرد. اما توسعة روابط شوروي با رژيم بعث عراق، موجب تيرگي روابط ايران و شوروي گرديد و اين وضعيت تا زمان ملاقات شاه فقيد با صدام تكريتي در الجزيره در سال 1975 ادامه پيدا كرد.
روابط با بريتانيا
تا قبل از قيام ملي 28 مرداد 1332، استعمار پير انگليس به همراه شوروي (در قالب حزب توده) بر امورات ايران دخالت فراوان ميكردند. در دوران نهضت ملي شدن نفت، روابط ايران و بريتانيا قطع شد اما پس از 28 مرداد 1332، هرچند دو كشور تجديد رابطه كردند اما انگليسيها هيچگاه نتوانستند مقام و موقعيت خود را در دوران پيشين و به ويژه قاجار بدست آورند و تنها در محدودة سفارت خود در تهران نفوذ كرده و گسترش يافتند!
ملك فهد سه ماه پس از انتخاب شدنش به وليعهدي عربستان و در آغاز حكومت ملكخالد، به دعوت هويدا نخستوزير، به تهران آمد. (۱۲ تير 1354)
روابط ايران با كشورهاي منطقه
شاه فقيد از ابتداي دهه 1340 طرح ايجاد فدراسيوني از كشورهاي ايران، تركيه، پاكستان و افغانستان و به دست گرفتن رهبري اين فدراسيون را در برنامه داشت و دولت هويدا در جهت فراهم آوردن زمينههاي لازم براي تحقق اين امر تلاش ميكرد. از رهگذر تلاشهاي هويدا بود كه مناسبات سياسي ايران، پاكستان، هندوستان و افغانستان تا حدودي زيادي تحكيم يافت و روابط با شيوخ خليج فارس نيز به سمت بهبودي همراه با ترس و اطاعت از ايران رفت.
رابطه با مصر
رفتار و مواضع جمال عبدالناصر، رئيس جمهور وقت مصر و سياست وي در پيروي از روسها و تقويت روحية پان عربيسم در بين اعراب بود. او بر اين اعتقاد بود كه تمام كساني كه داراي زبان، تاريخ و فرهنگ عربي هستند، بايد پيرامون محور ناسيوناليسم عربي جمع شوند و از اين راه به يك وحدت سياسي در برابر ساير كشورها دست يابند. ناصر نخستين كسي بود نام تاريخي خليج فارس را به نام ساختگي و دروغين عربي تغيير داد. وي خوزستان را جزيي از سرزمينهاي عربي ميدانست كه بايد آن را آزاد نمود و همواره از خوزستان با نام عربستان ياد ميكرد. ناصر به دروغ خود را مبارزي عليه استعمار نشان ميداد و حقيقت اين انگيزه، تنها باز كردن پاي شوروي به خاورميانه بود. طبيعي بود كه فرد کجاندیشی همچون ناصر، به هيچ وجه نميتوانست دوست ايران باشد و از اين رو روابط دو كشور در سال 1960 قطع گرديد. ناصر در مقابل تبليغات وسيعي را عليه ايران سازمان داد و از مردم ايران نيز خواست تا براي براندازي حكومت محمدرضا شاه بپاخيزند. دولت مصر كه در آن زمان با نام ساختگي جمهوري متحده عرب خوانده ميشد به تاريخ 26 ژوييه 1960 از سفير ايران در قاهره خواست تا به سرعت از مصر خارج شود. تنها يك روز بعد، دولت ايران به سفير مصر ابلاغ كرد كه در فاصلة 24 ساعت، خاك ايران را ترك گويد. جنگ شش روزة 1967، كه با شكست خفت بار مصر، سوريه، اردن و عراق از اسرائيل به پايان رسيد، باعث شد كه ناصر از اوج سياستهاي پوچش به پايين سرنگون شود. در سال 1970، ناصر از دنيا ميرود و محمد انور السادات، رئيس جمهور ميشود. ايران در اين دوران، روابط حسنهاي با مصر برقرار ميكند كه تا زمان انقلاب مذهبي همچنان دوام ميآورد.
رابطه با اسرائيل
محمدساعد مراغهاي، نخست وزير وقت ايران، در اسفند 1328، اسرائيل را به رسميت شناخت. شرايط ژئوپلوتيك منطقه، دو كشور را روز به روز به يكديگر نزديك مينمود. روابط دوستانه و نزديك بين دو دولت و دو ملت، تنها از طرف معدودي تهيمغز متعصب همچون هواداران گروهك تروريستي فداييان اسلام مورد مخالفت قرار گرفت. در دهه 1350، خميني نيز به مخالفان روابط با اسرائيل پيوست. همكاري دو كشور، از سال 1332 و با همكاريهاي امنيتي و نفتي بيشتر شد و در دهه 1350، به همكاريهاي كشاورزي، نظامي و توليد جنگ افزار به صورت مشترك نيز دست پيدا كرد. سفارت اسرائيل در تهران، در خيابان كاخ، پلاك 145 قرار داشت كه پس از انقلاب مذهبي، تحت مالكيت تروريستهاي ياسر عرفات درآمد. سفير اسرائيل در تهران، آقاي يوري لوبراني و وابستة نظامي اسرائيل در تهران، سرهنگ يعقوب نيمرودي بود. با همكاري ايران و اسرائيل، دو كشور خود را در منطقه تنها احساس نميكردند و ميتوانستند از محاصرة جهان عرب خارج گردند. كارشناسان كشاورزي اسرائيل، در چند طرح بزرگ عمراني، شركت فعال داشتند. سرمايهگذاري اسرائيل در بخشهاي مختلف ايران به كار گرفته ميشد و همكاري بسيار وسيعي بين صنعت جوان هوايي و دريايي ايران و صنايع قدرتمند هواپيماسازي اسرائيل (Israel Aircraft Industries) وجود داشت. همواره تعدادي از افسران جوان سرويسهاي مخفي، خلبانان جنگي و تكاوران چترباز ارتش ايران، آموزشهاي خود را در اسرائيل تكميل ميكردند. سرويس اطلاعاتي اسرائيل با نام «سرويس زيتون» در ايران فعاليت داشت. اين سرويس وظيفة دوگانهاي داشت. هم بايد تحركات ضداسرائيلي را در منطقه و كشورهاي عربي شناسايي ميكرد و هم تحركات ضدايراني را به مامورين ساواك گزارش ميداد.
روابط با عراق
ايران و عراق از سالها پيش بر سر اروندرود اختلاف شديد داشتند. اين اختلاف بارها موجب تيرگي روابط دو كشور شده بود؛ اما در دوران هويدا به مرحلة بحراني و سپس راهحل مناسب رسيد. بر اساس قرارداد 1316 قرار بود دو كشور ظرف مدت يك سال، كميسيوني را براي ادارة امور اروندرود ايجاد كنند. اين كميسيون هيچگاه تشكيل نشد و دولت عراق به صورت يكجانبه اروندرود را اداره ميكرد و پولهاي دريافتي از كشتيها را به حساب خزانة خودش ميريخت. با عضويت ايران در پيمان بغداد در سال 1955، با مذاكراتي كه مرحوم دكتر منوچهر اقبال، نخست وزير وقت ايران در سال 1957 با نوري سعيد، نخست وزير وقت عراق در كراچي انجام داد و پس از سفر ملك فيصل دوم پادشاه عراق به ايران در سال 1336، توافقي براي حل اين مسئله صورت گرفت. اما با كودتاي كمونيستي عبدالكريم قاسم در سال 1958، اين تلاشها به هدر رفتند و در آذر 1338 دو كشور تا آستانة جنگ تمام عيار در برابر يكديگر صف آرايي كردند. در بهمن 1341 عبدالسلام عارف، عليه عبدالكريم قاسم دست به كودتا زد و او را كشت. با كشته شدن قاسم، بازهم اميدهايي جهت حل مسئله اروندرود در نزد مقامات ايراني پديدار گشت. اما با وجود سفر يك هيأت بلندپايه عراقي به تهران جهت مذاكره، بازهم توافقي حاصل نشد. در سال 1345 عبدالسلام عارف در سانحة عمدي هواپيما كه توسط برادرش عبدالرحمان عارف ترتيب داده شده بود به هلاکت رسید و برادرش به جاي او بر تخت قدرت قرار گرفت. در آخرين سال زمامداري عبدالسلام عارف، اميرعباس هويدا به نخست وزيري ايران رسيد و از همان ابتدا، به بهبود روابط دو كشور مشغول گرديد. در اسفند 1345 رئيس جمهور عراق به ايران آمد. پيش از اين سفر، هيأتي از سوي هويدا با هدف بررسي مشكلات موجود بين ايران و عراق، عازم بغداد شده بود و دو طرف، شش موضوع زير را مورد بررسي قرار داده بودند:
1- برخوردهاي مرزي
2- اكتاشف و بهرهبرداري از معادن نفت در نقاط مرزي
3- وضع اتباع ايراني در عراق و آيندة مداري ايران در آن كشور
4- تعيين حدود فلات قارة دو كشور در خليج فارس
5- ايجاد تسهيلات براي زائران ايراني
6- رفتار با اتباع ايران در عراق و اتباع عراق در ايران.
همانطور كه مشخص است در اين بررسي، هيچ اشارهاي به مسئله اروندرود نشده است و اين امر، نشانگر تفاهمهايي بود كه دو كشور پيشتر بدان رسيده بودند. اما بار ديگر كودتا تمام دستآوردهاي هويدا را نقش بر آب ساخت. رژيم كودتا در مرداد 1347 به سركردگي احمد حسن البكر از مزدوران حزب بعث و با شعارهاي راديكاليسيتي پان عربي، قدرت را در عراق به دست گرفت و از همان روزهاي نخست، نشان داد كه با ايران سر ناسازگاري و دشمني دارد. با روي كار آمدن حزب بعث در عراق، تنش و تشنج بين دو كشور بالا گرفت و اختلاف دو كشور رو به روز بيشتر ميشد. شاه، قرارداد 1937 را لغو كرد و تأكيد داشت كه خط مرزي در تمام رودخانهها، عميقترين قسمت رودخانه است و بنابراين حق دارد به طور يكجانبه، قرارداد را كنسل نمايد. در فروردين 1348 دولت عراق اعلام كرد كه از رفت و آمد كشتيهاي ايراني در شطالعرب جلوگيري خواهد كرد. سپس دهها هزار تن از ايرانيان مقيم عراق را از اين كشور اخراج نمود. كار به صف آرايي نظامي كشيد و ژنرالهاي ارتش شاهنشاهي، بسيار خشمگين شده بودند. بدين ترتيب به دستور شاه فقيد، در دوم و پنجم ارديبهشت 1348، كشتيهاي باري ابنسينا و آريانا تحت حفاظت شناورهاي جنگي نيروي دريايي، وارد اروندرود شدند و بدون حادثهاي به بندر خرمشهر رسيدند. عراق به سازمان ملل شكايت برد اما ايران نيز آمادة شروع عمليات نظامي گسترده بود. اين حادثه باعث شد تا عراق، سفير ايران در بغداد را اخراج كند. در آذر 1350، نيروي دريايي ايران، با قدرت تمام، سه جزيرة تاريخي تنب بزرگ و كوچك و ابوموسي را از چنگال استعمار بريتانيا به دامن ميهن بازگرداند و كنترل دهانة خليج فارس را در دست گرفت. در اين زمان عراق روابط خود را به طور يكجانبه با ايران قطع كرد. اين اقدام عراق، با حمايت بيشتر كشورهاي عربي همچون الجزائر، ليبي و يمن مواجه شد.
با امضاي قرارداد دوستي و همكاري بين خرس شوروي و رژيم بعث عراق در فروردين 1351 (آوريل 1972)، نگراني شديدي در نزد مقامات ايران به وجود آمد. در مي 1972 و به هنگام سفر ريچارد نيكسون به تهران، رئيس جمهور ايالات متحده، با فروش جنگ افزارهاي بسيار پيشرفته همچون اف-14 تامكت، موشكهاي فونيكس، اف-16 فايتينگ فالكون، رادار پرندة آواكس E-3 و نيز همكاري ايران در طرح كمكرساني به كردهاي شمال عراق موافقت ميكند. توافق در بهرهگيري از كردهاي عراق براي درگير كردن رژيم بعث در يك جنگ داخلي، يكي از محرمانهترين موارد همكاري ايران و ايالات متحده در دوران نخست وزير مرحوم هويدا بود. توافق ايران و آمريكا دربارة كمك به كردهاي شمال عراق، به قدري محرمانه بود كه حتا اعضاي شوراي امنيت ملي ايالات متحده نيز از آن آگاه نشدند و تنها هنري كيسينجر، مشاور امنيت ملي رئيس جمهوري و چند تن از وزيران كابينه و مقامات ارشد سازمان سيا در جريان اين برنامه بودند. اين كمكها كه عمدتن شامل سلاح و مهمات جنگي بودند، در اختيار ملامصطفي بارزاني قرار ميگرفت. نوع سيستم جنگ افزارها روسي و چيني بودند كه در جنگ ويتنام، توسط آمريكاييها از ويتكنگها به غنيمت گرفته شده بودند. بدين ترتيب دولت عراق نسبت به شوروي و چين نيز بدبين ميشد و تصور ميكرد كه شوروي نيز به كردها كمك ميكند. طي سالهاي 1352 تا 1353 بين كردها و ارتش عراق جنگهاي شديدي روي داد و ارتش عراق، تلفات و خسارات سنگيني را دريافت نمود.
قرارداد الجزيره
در مارس 1975 (اسفند 1353) جلسة سران اوپك در الجزاير تشكيل شد. هواري بومدين، رئيس جمهور وقت الجزاير كه ميزبان كنفرانس بود، براي حل اختلافات ايران و عراق پادرمياني نمود. طي دو جلسة گفتگو كه بين شاه فقيد و صدام حسين كه در آن زمان معاون رئيس جمهور عراق بود، صورت گرفت، دو كشور در زمينة پايان دادن به اختلافات، توافق كلي بدست آوردند. مهمترين موضوع توافق شده، پذيرفتن اصل تالوگ در شطالعرب به عنوان مرز بين دو كشور بود.
ديدار با صدام در 6 فروردین 1354
پس از امضاي اين قرارداد، به تاريخ 5 فروردين 1354، به طور رسمي اعلام شد كه اميرعباس هويدا در رأس يك هيأت عاليرتبة سياسي و مطبوعاتي به بغداد خواهد رفت. اين نخستين ديدار يك مقام بلندپاية ايراني از عراق، در نزديك به 10 سال گذشته بود. هويدا كه تعطيلات عيد نوروز را در كيش ميگذراند، در روز 6 فروردين 1354 از فرودگاه كيش به طور مستقيم به بغداد رفت. وي در اين سفر با احمد حسن البكر و صدام ديدار كرد و به زيارت عتبات عاليات رفت. دولت هويدا به تاريخ 23 خرداد 1354 قرارداد مرزي و حسن همجواري با دولت عراق را امضا كرد. سپس مجالس قانونگذاري دو كشور، كلية عهدنامهها و پروتكلهاي مربوط به قرارداد الجزاير را تصويب كردند و اسناد مصوب آنها به تاريخ يكم مرداد 1355 در تهران مبادله شد و از همان تاريخ، قرارداد الجزاير، اجرا گرديد. در ضمن اسناد فوق، در محل دبيرخانة سازمان ملل متحد به ثبت رسيد. با قرارداد الجزاير، دو كشور ايران و عراق به آتشبس رسيدند و كردهاي شمال عراق كه تحت حمايت ايران بودند، به ايران پناهنده شده و در شهرك عظيميه كرج جاي داده شدند.
عمليات عمان
پس از خروج نيروهاي انگليس در سال 1347 از منطقة شرقي كانال سوئز و شيخ نشينهاي خليج فارس، سازماني تروريستي به نام جبهة آزاديبخش ظفار كه از سال 1965 اعلام موجوديت كرده بود، تصميم به رهايي ايالت ظفار از كنترل سلطان عمان گرفت. شورشيان ظفار، عقايد ماركسيستي داشتند و هوادار چين كمونيست بودند و به وسيلة جمهوري دموكراتيك خلق يمن (يمن جنوبي) حمايت ميشدند. نقش استراتژيك ايران در امنيت خليج فارس و تنگة هرمز، ارتش قدرتمند ايران را وادار به دخالت در جنگ ظفار كرد. مرحوم هويدا با توجه به اين دلايل مهم، اردشير زاهدي را به سازمان ملل فرستاد و او در سازمان ملل گفت: «تأمين صلح و امنيت در شبه قارة هند، يكي از اركان اساسي سياست كشور ماست. ايران با انتشار خطوط كلي استراتژي دفاعي خود، اقيانوس هند را حريم امنيت براي خليج فارس ميداند.»
در فوريه 1972، هيأتي به رياست مشاور سلطان قابوس به تهران آمد و پس از ديدار با شاه فقيد و مذكره با هويدا، موافقتنامهاي پيرامون كمك نظامي ايران به عمان در جنگ عليه شورشيان ظفار به امضا رسيد. از اواسط دي 1352 (دسامبر 1973) چند يگان از تيپ 55 هوابرد شيراز در سواحل عمان پياده شدند و چند روز بعد، نيروهاي مخصوص ارتش ايران، از شمال و جنوب، مواضع شورشيان ظفار را با پشتيباني فانتومهاي نيروي هوايي، مورد حمله قرار دادند. ارتش ايران با اشغال يك جادة استراتژيك 60 كيلومتري در منطقة كوهستاني عمان، كه پايگاه شورشيان در آن قرار داشت، جداييطلبان ظفار را به طور كامل شكست داد. شورش ظفار در سال 1975 به طور كامل شكست خورد و ارتش ايران در از هم پاشيدگي اين گروهك، نقش اساسي داشت تا آنجا كه سلطان قابوس، پادشاه عمان در سال 1976 چنين گفت: «تا آنجايي كه تشخيص بدهم، حمايتهاي دولتهاي بيگانه از قبيل يمن جنوبي و روسيه به شورشيان قطع شده نشده، من مايلم كه نيروهاي ايراني در كشورم باقي بمانند.»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر