پس از گذشت سه ماه از آغاز جنگ هشت ساله، نيروي هوايي ايران براي انجام حملات در عمق خاك خراق همچون حمله به پايگاههاي التقدم و تموز محتاطانه عمل نمود؛ زيرا عراقيها كه براي چند روز درگيري و البته بدون درنظر گرفتن توان نيروي هوايي ايران خود را وارد جنگ با ايران كرده بودند، اكنون موشكاندازهاي سام خود را يكي يكي از انبارها خارج كرده و به صورت فشرده در اطراف پايگاهها و تاسيسات بزرگ قرار داده بودند و حملات هوايي روزهاي نخست جنگ كه معمولن با 4 تا 8 جنگنده فانتوم انجام ميشد، تبدیل به حملات پراکنده با يك يا دو فروند هواپیما شدند.
هوانيروز و نيروي هوايي ايران موفق شده بودند از سقوط اهواز و آبادان جلوگيري كنند و پيشروي ارتش عراق را بسيار كند نمايند. تا 29 اسفند سال 60 كه عمليات فتح المبين انجام گرفت، به جز عملیات غرورآفرین و بسیار موفق حمله به پایگاههای سه گانه نیروی هوایی عراق که به H3 معروف بودند، بيشتر عملياتهاي نيروي هوايي به صورت پراكنده و نه چندان تأثيرگذار به شمار میآمدند. در 29 اسفند 1360، نيروي هوايي به پيشنهاد سرتیپ خلبان شادروان بهرام هوشیار (فرمانده وقت نیروی هوایی)، تصميم گرفت از ارتفاع بسيار بالا بمبهاي سقوط آزاد MK-82 را در پشت خطوط دفاعي عراق در مناطق جنگي جنوب رها سازد. اين ترفند هرچند در وبلاگها و وبسايتهاي علاقمندان هوافضا، تاكتيكي موفقيتآميز ياد ميشود اما به جز نخستین حمله، سایر حملات ارتفاع بالا چندان موفق و کارا نبودند و بمبها به نقاط مهم اصابت نكردند. اين تاكتيك تا پايان جنگ ويرانگر هشت ساله، مورد توجه قرار نگرفت و اين نشان از عدم موفقيت بمباران ارتفاع بالا دارد. تاكتيك بمباران از ارتفاع بالا، به وسيلهء بمبافكنهاي سنگين همچون B-52 استفاده ميشود كه صدها بمب را به صورت فرشي پيوسته بر سر دشمن ميريزند و انجام چنين كاري توسط جنگندههايي همچون فانتوم كه توان محدودي براي حمل بمب دارند، تأثیرگذار نیست.
نیروی هوایی ایالات متحده، در جنگ ویتنام، تاکتیک بمباران از ارتفاع بالا را به وسیلهء بمب افکن هایی همچون F-105 Thunderchief به کار گرفت
سرهنگ خلبان علیرضا نمکی به عنوان لیدر دسته پروازی، از جریان نخستین بمباران ارتفاع بالا که در فضایی حدودن 55 تا 70 هزار فوت و در اواخر اسفند 1360 انجام گرفت چنین می گوید:
«پرواز در ارتفاع بالا، به علت کم شدن غلظت هوا، بسیار مشکل میگردد و تاثیرات مولکولهای هوا بر روی سطوح کنترلی و فرامین بسیار کم شده، مانورهای هواپیما بسیار کند صورت میگیرد و در نتیجه از آن چابکی که جنگنده معمولن در نزدیکی سطح زمین برخوردارند، در ارتفاع بالا خبری نیست. از طرفی اگر مسیر پرواز در ارتفاعات بالا دچار اندک تغییراتی بشود، برای تصحیح آن، وقت زیادی لازم است و به سرعت امکانپذیر نخواهد بود. هواپیمایی که میخواهد بمبهای خود را رها کند و با دقت هدف را مورد اصابت قرار دهد، باید اشتباهات مسیر را به حداقل ممکن کاهش داده و هواپیما نیز به تجهیزات مناسب، با حساسیت زیاد، برای ناوبری و هدفگیری دقیق مجهز باشد. در آن روز، هواپیمای RF-4E به خلبانی عباس دوران با جسارت تمام، پیشآپیش دستههای پروازی در حرکت بود.
ما اطمینان خاطر داشتیم که مسیر پرواز و همچنین زمان دقیق رهایی بمبها را خلبان هواپیمای شناسایی محاسبه و اعلام خواهد کرد. مجالی برای تلف کردن وقت و مشاهده اتفاقات روی زمین و زیر هواپیما باقی نمانده بود. با تطبیق دستگاه نشانهروی هواپیمای من بر روی نقطه نشانی زمین و اعلام رمز، همه فانتومها بمبهای خود را فرو ریختند. در همین لحظه، شلیک موشکهای زمین به هوای سام شش SA-6 آغاز گردید. دستگاههای جنگ الکترونیک هواپیماهای ما هم بیوقفه و به خوبی کار میکردند (AN/ALQ-119) و نتیجهء خوب کار آنها را به واسطهء منحرف شدن موشکهای شلیک شده دشمن به خوبی احساس میکردیم. سپس گردش به سوی نیروهای خودی را آغاز کردیم. همه چیز به خوبی پیش میرفت. سپس با یک سوال رادیویی متوجه شدم که همهء هواپیماها سالم هستند و موشکهای سام6 به خطا رفتهاند. شلیک موشکهای سام2 نیز توسط دستگاههای داخل کابین هواپیماها تایید شد. هیچ یک از آنها را ندیدم. با خوشحالی، از وضعیت هواپیمای شناسایی RF-4E و هواپیماهای تاپ کاور اف-14 تامکت پرسیدم. آنها نیز هیچ ایرادی نداشتند.
پس از این عملیات موفقیتآمیز و آزمون عملی بمباران از ارتفاع بالا برای ریختن فرشی از بمب بر سر دشمن، راه و شیوه جدیدی در تاکتیک عملیات بمباران نیروی هوایی گشوده شد. تصاویر زیبایی از شروع و خاتمه عملیات گرفته شده بود. به طور مثال بعدها دیدم که در عکس قبل از رها کردن بمبها، یک تانک در کنار یک جویبار قرار داشت و در عکس بعد از عملیات، یکی از بمبها دقیقن همان تانک را مورد اصابت قرارداده بود. انهدام کامل یک قرارگاه تاکتیکی دشمن که آنتنهای مخابراتی بر فراز آن مشاهده میشد نیز از نتایج اولیهء این بمباران بود. جا دارد اینجا از مرحوم سرتیپ خلبان هوشیار که از جمله خلبانان کم نظیر در نیروی هوایی و معلم پرواز من بود و برای ایشان احترام فوقالعادهای قائل بودم، یادی کنم.»
در ماههای ابتدایی جنگ هشت ساله، به دلیل کم تجربگی و نداشتن آمادگی پدافند هوایی عراق، فانتومها و تایگرها در بیشتر ماموریتهایشان، پس از رهاسازی بمبها، با نزدیک شدن به هدف، آتش مسلسل و راکتهای خود را به سمت هدف میگشودند. با گذشت چند ماه از جنگ، انجام چنین کاری به دلیل بهره گیری پرتعداد عراقیها از آتشبارهای ضدهوایی هدایت راداری و موشکهای سام6 بسیار دشوار گردید. در این باره علیرضا یاسینی خلبان پرسابقه فانتوم دارای سابقه بیش از 90 ماموریت جنگی بر روی خاک عراق، که همراه با سرلشگر منصور ستاری در جریان حادثه مشکوک سانحه هوایی کشته شد چنین گفته است:
«یادم است یک ماموریتی رفتیم به پایگاه ام القصر برای انهدام ناوچهها که در پایگاه مستقر بودند. از چهار فروندی که شروع کردیم به حمله و بمباران، من شماره سه دسته بودم و میدیدم که دو فروند جلویی بمبهایشان به زمین میخورد، به هدف میخورد و هدفها شعلهور میشدند. من هم وقتی رسیدم به هدف، تمام بمبهایم را زدم و شروع کردم با مسلسل زدن. بعد از اینکه بمبها را زدم، شماره چهار گفت: چنان این مسلسل را شما میزدید که ما گفتیم خودش هم با فشنگهاش داره به هدف میخوره. چون واقعن میدیدم که این ناوچهها دارند به آتش کشیده میشوند و تاسیساتشان منهدم میشود، من اصلن موقعیت خودم را در هواپیما نمیدانستم، ارتفاعم را دیگر حس نمیکردم، طوری که دوستان گفتند: ما برای یک لحظه چشمانمان را بستیم و فکر کردیم که شما هم رفتید و خوردید به این ناوچهها.»
در ماههای ابتدایی جنگ هشت ساله، به دلیل کم تجربگی و نداشتن آمادگی پدافند هوایی عراق، فانتومها و تایگرها در بیشتر ماموریتهایشان، پس از رهاسازی بمبها، با نزدیک شدن به هدف، آتش مسلسل و راکتهای خود را به سمت هدف میگشودند. با گذشت چند ماه از جنگ، انجام چنین کاری به دلیل بهره گیری پرتعداد عراقیها از آتشبارهای ضدهوایی هدایت راداری و موشکهای سام6 بسیار دشوار گردید. در این باره علیرضا یاسینی خلبان پرسابقه فانتوم دارای سابقه بیش از 90 ماموریت جنگی بر روی خاک عراق، که همراه با سرلشگر منصور ستاری در جریان حادثه مشکوک سانحه هوایی کشته شد چنین گفته است:
«یادم است یک ماموریتی رفتیم به پایگاه ام القصر برای انهدام ناوچهها که در پایگاه مستقر بودند. از چهار فروندی که شروع کردیم به حمله و بمباران، من شماره سه دسته بودم و میدیدم که دو فروند جلویی بمبهایشان به زمین میخورد، به هدف میخورد و هدفها شعلهور میشدند. من هم وقتی رسیدم به هدف، تمام بمبهایم را زدم و شروع کردم با مسلسل زدن. بعد از اینکه بمبها را زدم، شماره چهار گفت: چنان این مسلسل را شما میزدید که ما گفتیم خودش هم با فشنگهاش داره به هدف میخوره. چون واقعن میدیدم که این ناوچهها دارند به آتش کشیده میشوند و تاسیساتشان منهدم میشود، من اصلن موقعیت خودم را در هواپیما نمیدانستم، ارتفاعم را دیگر حس نمیکردم، طوری که دوستان گفتند: ما برای یک لحظه چشمانمان را بستیم و فکر کردیم که شما هم رفتید و خوردید به این ناوچهها.»
با ادامهء نبرد شدید در ماههای فروردین و اردیبهشت 1361، دست کم دو اسکادران از جنگندههای F-4E از پایگاه یکم تهران و سوم همدان در پایگاه وحدتی دزفول مستقر میشوند تا بدون نیاز به حمل تانکهای سوخت اضافی، به مواضع و استحکامات عراقیها در منطقهء جنوب و خطوط دفاعی ارتش عراق در شرق خرمشهر حملهور شوند. در جریان دست کم دو ماه بمباران بیوقفه تا پیش از آزادی خرمشهر، توسط فانتومهای بوشهر، همدان و تهران با همکاری تایگرهای وحدتی، متأسفانه سه فانتوم توسط پدافند عراقیها هدف قرار گرفته و سرنگون میشوند.
حسن اصل داوطلب (وسط) و بهروزفرد (سمت راست) در سالهای اقتدار ایران در پایگاه شاهرخی همدان
به تاریخ 6 ام می 1982، یک فروند جنگنده فانتوم F-4D به خلبانی سرگرد حسن اصل داوطلب و کمک خلبانی ستوان فریبرز امامی که از پایگاه ششم بوشهر جهت پشتیبانی عملیات بیت المقدس برخاسته بود، به هنگام بازگشت از بصره و بر روی منطقهء شلمچه هدف قرار میگیرد و هردو خدمه به شهادت میرسند. بدین ترتیب اصل داوطلب به جمع دوستان وطن پرست تیرباران شدهاش در واقعه نوژه میپیوندد.
پس از آزادی خرمشهر، تمامی جهان منجمله خود عراقیها، گوش به زنگ اعلام پایان جنگ و آتشبس توسط مسئولان حکومت اسلامی بودند. اما از آنجا که حیات رژیم پلید اسلامی، وابستگی شدیدی به کشتن و جنگیدن دارد، بدین جهت با مخالفت خمینی با آتشبس و همچنین پیشنهاد فرماندهان سپاه پاسداران مبنی بر پیشروی تا بغداد و سرنگونی صدام، صدها هزار جوان ایرانی 6 سال دیگر را بدون هدف مشخص در جبهههای گوناگون مشغول نبرد با عراقیها میشوند. طی این 6 سال که اینجانب آن را سیاهترین روزهای ایران میدانم، هزاران نفر دگراندیش سیاسی نیز در داخل کشور تیرباران میشوند و صدها فرمانده با لیاقت ارتش همچون زنده نام دریادار بهرام افضلی و سرهنگ هوشنگ عطاریان، پس از بیرون راندن نیروهای متجاوز عراقی از بیشتر نقاط اشغال شده، به دلیل مخالفت با ادامه جنگ رهسپار جوخههای مرگ رژیم اسلامی میگردند.
جاويدنام سروان خلبان محمد بهروزفرد
بهروزفرد در جریان واقعهء رخ ندادهء کودتای نوژه، به همراه 114 خلبان دیگر توسط آدمخواران اسلام ناب انقلابی محمدی تیرباران شد و به جمع 283 شهید این واقعه پیوست. اسلام پرستان تا 31 شهريور 1359 يعني زمان حمله صدام، همچنان ميكشتند و بسياري را نيز همچون خلبان شهيد غفور جدي از ارتش اخراج كرده بودند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر