دو روز پس از آغاز جنگ توسط صدام، تمامي پاسگاههاي مرزي غرب و جنوب زير آتش شديد توپخانه عراق قرار گرفتند. لشگر 92 زرهي اهواز كه تا پيش از انقلاب از مجهزترين و آمادهترين يگانهاي زرهي ايران به شمار ميآمد به واسطهء انقلاب و دستگيري شمار زيادي از درجهداران و افسران و همچنين تيرباران آنها توسط آدمخواران اسلام پرست، در وضعيت بسيار ضعيفي قرار دارد. تانكهاي اين لشگر نزديك به 20 ماه است كه استفاده نشدهاند و از جاي حركت نكردهاند. با سقوط پاسگاه طلائيه، عراقيها به جادهء خرمشهر – اهواز ميرسند و بر منطقهء كوشك مسلط ميشوند. شهرهاي سومار، مهران و نفتشهر سقوط ميكنند و بستان، خرمشهر و قصرشيرين محاصره شده و در آستانهء سقوط هستند. دوم مهر 1359، مناطق مسكوني شهرهاي بوشهر، اميديه، آغاجاري، آبادان، اهواز، مسجد سليمان، دزفول، انديمشك، كرمانشاه، اورميه و تبريز توسط بمبافكنهاي عراقي بمباران ميشوند. طارق عزيز، معاون صدام در پاريس پيروزمندانه اين چنين ميگويد: «ما به شرطي آمادهء مذاكره (با ايرانيها) هستيم كه دولت ايران به حاكميت ما بر شطالعرب (اروندرود) و سرزمينهايي كه تاكنون آزاد كردهايم احترام بگذارد.»! نيروي هوايي و هوانيروز يك تنه بايد جلوي پيشروي عراقيها را بگيرند.
در ظهر دوم مهر 1359، دو فروند فانتوم F-4E از پايگاه ششم در بوشهر با كد شناسايي شاهين1 و شاهين2 مامور بمباران هدفي در نزديكي كوت ميشوند. خلبان شماره 2، سروان عليرضا ياسيني است. پشت سر آنها، دو فانتوم ديگر نيز برميخيزند. هر كدام از فانتومها با 12 بمب 500 پاوندي تأخيري MK-82 و Snakeye مسلح شدهاند. تنها مشكل اساسي، بدي آب و هوا در منطقهء هدف است. دو فانتوم نخستين به سمت هدف پرواز ميكنند اما دو فانتوم بعدي به دليل مشكلات فني در قسمت هيدروليك، خلبانان را مجبور به لغو مأموريت مينمايند.
شاهين1 و 2 همچنان به سمت هدف پرواز ميكنند. بر اساس برنامهريزي، فانتومهاي دستهء نخست بايد پس از عبور از آبادان و خرمشهر به سمت جنوب گردش كرده و از سمت گوشه شمالي خليج فارس به جزيره بوبيان در كويت ميرسيدند. سپس در ارتفاع بسيار پايين در حدود نوار مرزي عراق – كويت، پدافند عراقيها را غافلگير ميكردند. اما چنين اتفاقي رخ نداد. زيرا در حالي كه فانتومها در آسمان آبادان بودند، كمك خلبان فانتوم شماره 2 يك گردان زرهي توپخانه ارتش عراق را كه در حال سنگربندي و موضعگيري در ساحل اروندرود هستند مشاهده ميكند. مشخص بود كه تا ساعاتي ديگر، عراقيها گلولهباران آبادان و پالايشگاه آن را كه بزرگترين پالايشگاه نفت جهان بود، آغاز خواهند كرد. كمك خلبان شماره 2 در آيفون داخلي هواپيما به خلبان كه سروان عليرضا ياسيني بود گفت: «رضا، اونها پالايشگاه رو نشونه گرفتن. چيكار كنيم؟!» ياسيني نيز رهبر دسته يعني فانتوم شماره 1 را در جريان قرار داده و ميگويد: «از شاهين1 به شاهين2، چند عراده توپ و تانك در آن طرف رودخانه قصد به توپ بستن پالايشگاه را دارند. درخواست ميشود مأموريت اصلي را لغو كنيد.» رهبر دسته پاسخ ميدهد: «موافقت ميشه. ميريم براي بمباران اونها. هدف اصلي در پرواز بعدي.»
حمله به پل استراتژيك بصره
پس از آنكه پايگاههاي نيروي هوايي عراق در روزهاي نخست جنگ هدف قرار گرفتند، در روز چهارم مهر 1359، سه فروند جنگنده F-4E در ساعت 2 بعد از ظهر از پايگاه ششم بوشهر به قصد نابودسازي پل استراتژيك شرق بصره به آسمان برخاستند. تعداد 6 تن از ورزيدهترين خلبانان كه جهت انهدام پل، آموزشهاي ويژهاي در ایالات متحده ديده بودند، برگزيده شدند.
همانند تمامي ماموريتها ضربتي، هدف اول و هدف دوم درنظر گرفته شد. قرار شد اگر پل ياد شده با موفقيت توسط ليدر دسته منهدم گرديد، بقية خلبانان به سمت هدف دوم گردش كنند. با اين حال با توجه به كمبود اطلاعات شناسايي، هدف دوم آن بود كه هر هدف نظامي مناسبي را ديدند بزنند.
جنگنده F-4E نیروی هوایی ایران در حال شلیک موشک ماوریک
دستة پروازي پس از عبور از روي اروندرود، با كاهش سرعت به پيدا كردن هدف پرداخت. با پيدا شدن پل مورد نظر، فانتوم ليدر به خلباني عليرضا ياسيني اوج گرفته و سپس جنگنده را به منظور دادن فرصت به كمك خلبان كابين عقب جهت قفل و شليك دو موشك ماوريك بر روي پل در شيرجهء ملايمي قرار داد. هر دو موشك به خوبي به سمت هدف هدايت شدند و پل به طور كامل نابود گرديد.
در مرحلهء دوم عمليات، فانتومها با جستجو ميبايست هدف مناسبي را يافته و به آن حملهور شوند. فانتوم شماره 2 با پيدا كردن چند تانك عراقي، آنها را به همراه خدمهشان نابود كرد. فانتوم شماره 3 به هدايت ستوانيكم حسين نظري، يك كشتي بزرگ تجاري را در بندر بصره مشاهده كرد؛ نظري بلافاصله گردش بسيار تندي نمود و هواپيمايش را در سرعت و زاويهاي قرار داد تا كمك خلبان «رنجبر» بتواند عمليات قفل موشك ماوريك را انجام دهد. نخستين موشك ماوريك از فانتوم حسين نظري جدا شد و چند ثانيه بعد به كشتي اصابت كرد. نظري گردش ديگري كرد و موشك دوم نيز با موفقيت شليك شد و اصابت نمود. هر دو موشك، قسمت بار كشتي را شكافته و منفجر شدند.
سرهاي جنگي دو موشك به جاي دو انفجاري كه انتظارش ميرفت، چندين انفجار بسيار مهيب را به وجود آوردند. كشتي غرق در آتش و دود شده بود و شعلههاي آتش تا صدها متر به بالا و اطراف كشيده شده بودند. كشتي لحظه به لحظه به نابودي كامل نزديك ميشد. بله حدس خلبانان فانتوم درست بود. محموله كشتي مواد منفجره بود كه اطلاعات بدست آمده، وجود جنگ افزارهاي خريداري شده ارتش عراق را در آن تأييد ميكرد. (به شماره 192 ماهنامه صنايع هوايي مراجعه كنيد.)
ادامه دارد.
آرش جان درود بر شما
پاسخحذفما رو جون به لب کردی ... من هر روز به امید مطالب جدید شما به وبلاگت سر میزنم ولی از مطلب جدید خبری نیست !!!
روزهای اول پر کارتر بودی !
لطفن جسارت منو ببخش ...