بریده روزنامه کیهان 20 دی 2536
* احمد رشیدی مطلق
این روزها به مناسبت ماه محرم و عاشورای حسینی، بار دیگر، اذهان متوجه استعمار کهن و نو شده است. استعمار، سرخ و سیاهش، کهنه و نو اش، روح تجاوز و تسلط و چپاول دارد و با اینکه خصوصیت ذاتی آنها همانند است، خیلی کم اتفاق افتاده است که این دو استعمار شناخته شدهء تاریخ، با یکدیگر همکاری نمایند، مگر در موارد خاصی که یکی از آنها همکاری نزدیک و صمیمانه و صادقانهء هر دو استعمار در برابر انقلاب ایران، به خصوص برنامهء مترقی اصلاحات ارضی در ایران است.
سرآغاز انقلاب شاه و ملت، در روز ششم بهمن ماه 2522 شاهنشاهی، استعمار سرخ و سیاه ایران را که ظاهراً هرکدام برنامه و نقشهء خاصی داشتند با یکدیگر متحد ساخت که مظهر این همکاری صمیمانه، در بلوای روزهای پانزدهم و شانزدهم خرداد ماه 2522 در تهران آشکار شد. پس از بلواری شوم پانزده خرداد که به منظور متوقف ساختن و ناکام ماندن انقلاب درخشان شاه و ملت پیریزی شده بود، ابتدا کسانی که واقعه را مطالعه میکردند دچار یک نوع سردرگمی عجیبی شده بودند؛ زیرا در یک جا ردپای استعمار سیاه و در جای دیگر، اثر انگشت استعمار سرخ در این غائله به وضوح دیده میشد.
مزدوران ارتجاع (استعمار سیاه) در سال 57 و 88
از یک سو عوامل تودهای که با اجرای برنامهء اصلاحات ارضی، همهء امیدهای خود را برای فریفتن دهقانان و ساختن انجمنهای دهقانی نقش بر آب میدیدند، در برابر انقلاب دست به آشوب زدند و از سوی دیگر، مالکان بزرگ که سالیان دراز، میلیونها دهقان ایرانی را غارت کرده بودند، به امید شکستن این برنامه و رجهت به وضع سابق، دست و پول در دست عوامل تودهای و ورشکستگان دیگر سیاسی گذارده بودند و جالب اینکه این دسته از کسانی که باور داشتند میتوانند چرخ انقلاب را از حرکت بازدارند و اراضی واگذار شده به دهقانان را از دست آنها خارج سازند، دست به دامن عالم روحانیت زدند؛ زیرا میپنداشتند که مخالفت عالم روحانیت که در جامعهء ایران از احترامی خاص برخوردار است، میتواند نه تنها برنامهء انقلاب را دچار مشکل سازد، بلکه همان طور که یکی از مالکان بزرگ تصورکرده بود، دهقانان زمینها را به عنوان زمین غصبی پس بدهند! ولی عالم روحانیت، هوشیارتر از آن بود که علیه انقلاب شاه و ملت که منطبق با اصول و تعالیم اسلامی و به منظور اجرای عدالت و موقوف شدن استثمار فرد از فرد، توسط رهبر انقلاب ایران طراحی شده بود، برخیزد.
مالکان که برای ادامهء تسلط خود، همواره از ژاندارم تا وزیر، از روضهخوان تا چاقوکش در اختیار داشتند، وقتی با عدم توجه عالم روحانیت و در نتیجه مشکل ایجاد موج علیه انقلاب رو به رو شدند و روحانیون برجسته، حاضر به همکاری با آنها نشدند، درصدد یافتن یک روحانی برآمدند که مرد ماجراجوی بیاعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری و به خصوص جاهطلب باشد و بتواند مقصود آنها را تأمین نماید و چنین فردی را آسان یافتند.
مردی که سابقهاش مجهول بود و به قشریترین و مرتجعترین عوامل استعمار وابسته بود و چون در میان روحانیون عالیمقام کشور با همهء حمایتهای خاص، موقعیتی به دست نیاورده بود، در پی فرصت میگشت که به هر قیمتی که هست خود را وارد ماجراهای سیاسی کند و اسم و شهرتی پیدا کند. روح الله خمینی، عامل مناسبی برای این منظور بود و ارتجاع سرخ و سیاه، او را مناسب ترین فرد برای مقابله با انقلاب ایران یافتند و او کسی بود که عامل واقعهء ننگین روز پانزدهم خرداد شناخته شد. روح الله خمینی، معروف به سید هندی بود. دربارهء انتصاب او به هند هنوز حتی نزدیک ترین کسانش توضیحی ندارند. به قولی او مدتی در هندوستان به سر برده و در آنجا با مراکز استعماری انگلیس ارتباطاتی داشته است و به همین جهت به نام سید هندی معروف شده است و عدهای هم عقیده دارند که چون تعلیمات او در هندوستان بوده، فامیل هندی را از آن جهت انتخاب کرده است که از کودکی تحت تعلیمات یک معلم بوده است.
عوامل استعمار سرخ (روزنامه کیهان، 25 بهمن 1357)
آنچه مسلم است، شهرت او به نام غائلهساز پانزدهم خرداد، به خاطر همگان مانده است، کسی که علیه انقلاب ایران و به منظور اجرای نقشهء استعماری سرخ و سیاه، کمر بست و به دست عوامل خاص و شناخته شده، علیه تقسیم املاک، آزادی زنان، ملی شدن جنگلها، ملی شدن صنعت نفت، حق رای زنان در انتخابات شاه و ملت، وارد مبارزه شد و خون بیگناهان را ریخت و نشان داد هستند هنوز کسانی که حاضرند خود را صادقانه در اختیار توطئهگران و عناصر ضدملی بگذارند. برای ریشهیابی واقعهء پانزدهم خرداد و نقش قهرمان آن، توجه به مفاد یک گزارش و یک اعلامیه و یک مصاحبه، کمک موثر خواهد کرد. چند هفته قبل از غائلهء پانزدهم خرداد، گزارشی از طرف سازمان اوپک منتشر شد که در آن ذکر شده بود درآمد دولت انگلیس از نفت ایران، چند برابر مجموع پولی است که در آن وقت عاید ایران میشد...
چند روز قبل از غائله، اعلامیهای در تهران فاش شد که یک ماجراجوی عرب به نام مجید توفیق القیسی با یک چمدان محتوی ده میلیون ریال پول نقد، در فرودگاه مهرآباد دستگیر شده که قرار بود این پول را در اختیار اشخاص معینی گذارده شود. چند روز پس از غائله، نخست وزیر وقت در یک مصاحبهء مطبوعاتی فاش کرد بر ما روش است که پولی که از خارج میآمده و به دست اشخاصی میرسیده و در راه اجرای نقشههای پلید بین دستجات مختلف تقسیم میشده است.
خوشبختانه انقلاب ایران پیروز شد (منظور انقلاب سفید شاه و ملت است) و آخرین مقاومت مالکان بزرگ و عوامل تودهای درهم شکسته شد و راه برای پیشرفت و تعالی و اجرای اصول عدالت اجتماعی هموار شد. در تاریخ انقلاب ایران، روز پانزدهم خرداد به عنوان خاطرهای دردناک از دشمنان ملت ایران، تا ابد باقی خواهد ماند و میلیونها مسلمان ایرانی به خاطر خواهند آورد که چگونه دشمنان ایران، هر وقت منافعشان اقتضا کند، با یکدیگر همدست میشوند، حتی در لباس مقدس و محترم روحانی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر