۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

تاریخ نظامی جنگ ویرانگر هشت ساله با عراق (2)

برای خواندن قسمتهای (1) ، (3) و (4) بر روی اعداد کلیک کنید.

سرهنگ زرهی سیدیعقوب حسینی درباره گسترش ارتش شاهنشاهی ایران در پشت مرزهای عراق چنین نوشته است:«پیش از سال 1335 یعنی سال ورود ایران به پیمان بغداد، گسترش نیروهای ارتش ایران به صورت منطقه ای و استانی بود و بر اساس مقابله با حوادث احتمالی و امکانات تدارک محلی و سایر مسائل داخلی طرحریزی شده بود. برای مثال یک لشگر زرهی در اصفهان مستقر بود که من هم در همان لشگر خدمت می کردم. در صورتی که از دیدگاه استراتژی نظامی برون مرزی، این لشگر فاقد ارزش بود و با امکانات بسیار ضعیف حمل و نقل آن روزگار، این لشگر نمی توانست در صورت نیاز در هیچ نقطهء مرزی ایران وارد جنگ شود. سایر واحدهای نظامی ایران در شیراز، بهبهان، کرمان، اهواز، دزفول، مشهد، تبریز، خرم آباد، سنندج و برخی نقاط دیگر مستقر بودند که با یکدیگر هماهنگی چندانی برای اجرای یک برنامه استراتژیک دفاعی نداشتند و جابجایی این لشگرها نیز با توجه امکانات لجستیکی آن زمان، بسیار دشوار بود. به هر حال چنین گسترشی برای دفاع تجاوز یک کشور خارجی کارایی نداشت. پس از ورود ایران به پیمان بغداد (پیمانی که پس از کودتای قاسم عراق از آن خارج شد)، ارتش شاهنشاهی ایران طرح دفاع بسیار حساب شده و دقیقی را در مناطق شمال و غرب کشور به اجرا درآورد. نام این طرح افشین بود اما تا کودتای سال 1337 در عراق و سرنگونی حکومت ملک فیصل، این طرح به اجرا درنیامد. آن زمان پادگانهای بزرگی در گرگان و شمال خراسان و آذربایجان در حال ساخت بودند که بلافاصله پس از این کودتا، شاه فقید دستور داد طرح تغییر گسترش ارتش اجرا گردد و واحدهای نظامی ایران به مناطق شمالی و غربی تغییر مکان دهند. از جملهء این دگرگونیها، تغییرمکان لشگر بم به سبزوار و شاهرود، لشگر اصفهان به آذربایجان و لشگر فارس به گرگان و خراسان بود. من آن زمان در لشگر اصفهان بودم و بنا بود این طرح یک یا دو سال دیگر اجرا شود و واحدی که من فرماندهی آن برعهده داشتم قرار بود جزو تیپ پیاده در اصفهان باقی بماند، اما پس از کودتای 1337، (اواخر تیر ماه) به لشگر اصفهان دستور داده شد به سرعت واحدها را به مناطق جدید تعیین شده بفرستد و گسترش دهد. در آن زمان در اردوگاه سیوند شیراز به همراه پرسنل پیاده لشگر اصفهان در حال اجرای برنامهء اردویی دو ماههء تابستانی بودم. در اول مرداد به من ابلاغ شد که باید فوراً به اصفهان بازگردم و از اصفهان به آذربایجان بروم؛ یعنی فقط 48 ساعت مهلت به من داده شد تا از شیراز به اصفهان و از آنجا به آذربایجان حرکت کنم. سایر واحدها نیز همین وضعیت را داشتند. این عجله و شتاب بیانگر احساس خطر جدی بود که کودتای عراق برای امنیت ایران به وجود آورده بود.»

پيش از سال 1343، تانكهاي ارتش ايران بسيار فرسوده و قديمي بودند..

پس از برخورد نظامی سال 1339 با عراق، شاه فقید به اندیشه تقویت جدی ارتش افتاد. این کار از اوایل سال 1340 به طور رسمی آغاز شد و در سال 1343 نخستین لشگر زرهی ارتش ایران مجهز به جدیدترین تانک آن روز جهان که تانک M-60 آمریکایی بود در خوزستان تشکیل شد. ارتش ایران، اولین ارتشی در جهان بود که موفق به دریافت این تانکها می شد و یک لشگر زرهی مجهز به جدیدترین تانکهای دنیا را در نزدیکی مرز عراق تشکیل می داد. در واقع پس از خروج عراق از پیمان بغداد در اوایل سال 1338، اتحاد شوروی کمکهای بی دریغ نظامی خود را روانه عراق نمود. البته همانند برخی کشورهای دیگر منطقه در امروز، بهانه خرید جنگ افزار، مبارزه با اسرائیل بود! اما در حقیقت عراق خود را برای اعمال فشار به ایران، کویت و عربستان سعودی آماده می کرد. به هر شکل با گسترش و قدرتمند شدن ارتش ایران که همپای آن ارتش عراق نیز توسط روسها تجهیز می شد، تحریکات مرزی به وسیلهء عراق نیز بیشتر می گشتند.

ارتش شاهنشاهي ايران، نخستين كاربر تانك پيشرفته ام-60 در جهان بود.

سرهنگ زرهی سیدیعقوب حسینی از خاطره ای مهم درباره دستور آمادگی برای مقابله با عراق چنین می نویسد:
«در پاییز سال 1346 ارتش شاهنشاهی ایران به دستور شاه فقید ماموریت یافت تا یک مانور نظامی مشترک با نیروهای زمینی، هوایی و دریایی در منطقه عملیاتی خوزستان به اجرا درآورد. با توجه به سابقه و آموزشهایی که دیده بودم، مامور تهیه طرح تمرین شدم ولی فرضیات و طرح کل تمرین در برابر دشمن فرضی که از مرکز ارسال شده بود، به خوبی نشاندهنده خطر عراق بود. در فرضیات کلی چنین انگاشته شده بود که نیروهای عراقی غافلگیرانه و بدون اعلان جنگ، به ایران حمله کرده و قسمتهایی از خوزستان را اشغال نموده اند و در اروندرود و خلیج فارس نیز موانعی برای کشتیهای عازم به مقصد ایران ایجاد کرده اند. در این طرح به ارتش ایران ماموریت داده می شد تا با طرح عملیات متقابل، برنامه ای را برای بیرون راندن نیروهای عراقی از ایران تهیه و به صورت یک تمرین روی نقشه و تجزیه و تحلیلهای ستادی تمرین کند.»

شاید این پرسش برای شما خواننده گرامی پیش بیاید که آیا در آن زمان تهدیدی جدی از سوی عراق وجود داشت؟ پاسخ این است که بلی، به طور حتم پس از سرنگونی دولت پادشاهی در سال 1337، عراق به یکی از اقمار شوروی بدل شده بود که اندیشه های خطرناک ناسیونالیسم عربی و رهبری جهان عرب را در سر می پروراند. در همان سال 1346 و همچنین اوایل 1347 ارتش عراق در منطقه فکه به خاک ایران تجاوز نمود و تعدادی از کارگران و مهندسان ایرانی و خارجی را که مشغول عملیات اکتشاف نفت بودند به اسارت گرفت. ارتش ایران نیز ماموریت یافت در صورع آزاد نشدن گروگانها، به داخل خاک عراق برود که این عملیات به لشگر اهواز واگذار شد. لشگر نیز به وسیلهء فرمانده تیپ زرهی دزفول، اولتیماتومی به مرزبانی عراق در فکه داد و نیرویی نیز به سرعت از دزفول به فکه اعزام شد. بنابراین عراق ناچار شد کلیهء گروگانها را آزاد کند. تهدید عراق روز به روز جدی تر و بیشتر می شد. بنابراین یک مانور نظامی گسترده تر در سال 1347 برای منطقه خوزستان تهیه و اجرا شد.

ارتشبد بهرام آريانا در سال 1347 چنين گفت: « يك تهديد نظامي كاملن جدي از جانب عراق در مرزهاي غربي ايران شكل گرفته است كه هر زمان ممكن است خوزستان را مورد حمله و تجاوز قرار دهد. اگر ارتش ايران در خط مقدم لشگر زرهي اهواز غافلگير شود، در مقابل خطر بسيار بزرگي قرار خواهد گرفت.»

آخرين هيئت حل اختلاف ايراني در دي 1347 به بغداد رفت. اين هيئت تركيبي نظامي و سياسي داشت. اين هيئت بدون بدست آوردن نتيجه به ايران بازگشت. سرپرست گروه نظامي هيئت ايران را ارتشبد بهرام آريانا رئيس وقت ستاد مشترك ارتش عهده دار بود. هيئت نظامي پس از بازگشت از بغداد، از راه بغدا به بصره، يك جلسة آشنايي با افسران لشگر زرهي خوزستان ترتيب داد. ارتشبد بهرام آريانا در سخنان كوتاهي درباره مأموريت خود در عراق و چگونگي مذاكرات با مسئولان عراقي را شرح داد و به عنوان نتيجه‌گيري سخنان خود گفت: «يك تهديد نظامي كاملن جدي از جانب عراق در مرزهاي غربي ايران شكل گرفته است كه هر زمان ممكن است خوزستان را مورد حمله و تجاوز قرار دهد. اگر ارتش ايران در خط مقدم لشگر زرهي اهواز غافلگير شود، در مقابل خطر بسيار بزرگي قرار خواهد گرفت.»

هر روز احتمال برخورد بين ارتش ايران و عراق بيشتر مي شد تا اينكه در فروردين 1348 كاملن جدي شد. در آن زمان نيروي دريايي عراق در اروندرود جلوي كشتيهايي را كه عازم خرمشهر و آبادان بودند گرفت. در نتيجه در سوم فروردين 1348 نخستين دستور اعزام نيرو به كرانه اروندرود و مقابله با قايقهاي مسلح عراق به لشگر اهواز ابلاغ شد. در 26 فروردين 1348 دولت عراق رسمن به سفير ايران در بغداد اعلام كرد كه شط العرب (اروندرود) جزو قلمرو عراق است و كشتيهاي ايران اجازه ورود به بنادر خرمشهر و آبادان را ندارند و نبايد وارد اين رود شوند. در دوم ارديبهشت 1348 به دستور فرمانده نيروي زميني، استقرار ارتش ايران در مناطق مرزي آغاز شد و به دستور شاه فقيد، يك فرماندهي عمليات مشترك در خوزستان تشكيل گرديد. به دليل اينكه مأموريت اصلي اين فرماندهي، اجراي عمليات احتمالي در منطقه اروندرود بود، نام آن مركز فرماندهي، «عمليات مشترك اروندرود» نامگذاري شد (عما). اين فرماندهي ابتدا به صورت مستقل از نيروي زميني و مستقيمن زير نظر ستاد مشترك ارتش قرار گرفت و كه فرماندهي آن با شاه فقيد بود و فرمانده رده بعد آن، فرمانده لشگر اهواز تعيين شده بود. به دستور شاه فقيد مقرر شد با همكاري لشگر اهواز، طرح عمليات دفاع از خوزستان در برابر ارتش عراق به سرعت تهيه گردد. بر اساس طرحي كه تهيه شد، تدبير گرديد كه هيچگاه ارتش عراق نبايد قسمتهايي از خوزستان را اشغال كند، زيرا به فرض اينكه توان بيرون راندن ارتش عراق فراهم باشد، ويراني و تلفات بسياري در منطقه جنگ روي مي داد. طبق طرح مقابله، قرار بود اگر ارتش عراق حمله كند، ارتش ايران بايد كرانه رودخانه دجله را اشغال نمايد و مانع عبور نيروهاي عراژقي از دجله شود.



شاه فقيد ايراداتي درستي از اين طرح دفاعي گرفت. وي طي يادداشتي به فرماندهي عما چنين نوشته بود:«مگر شما چقدر نيرو داريد كه مي توانيد در جبهه پانصد كيلومتري حمله كنيد و به رودخانه دجله برسيد؟ بر فرض اينكه توانستنيد با يك لشگر زرهي و واحدهاي كمكي، اين قسمت طرح را با موفقيت انجام دهيد و با دادن تلفات و ضايعات به رودخانه دجله برسيد. بعد از آن با اتكا به كدام نيروي پشتيباني كننده مي توانيد تلفات و ضايعات را جايگزين كنيد و در صورت ادامه جنگ به نبرد ادامه دهيد؟»

ادامه دارد...

۱ نظر:

  1. درود بر شما
    با تشکر از شما که روشنگر حوادث گذشته و اکنون هستید

    پاسخحذف

facebook