در سحرگاه روز بيست و دوم ژوئن سال 1941 (يكم تيرماه 1320) نيروي زميني ارتش آلمان نازي، آتش سهمگين خود را در طول جبههاي كه از درياي بالتيك تا درياي سياه وسعت داشت، بر روي دشتهاي روسيه باز كرد....
.در سحرگاه روز بيست و دوم ژوئن سال 1941 (يكم تيرماه 1320) نيروي زميني ارتش آلمان نازي، آتش سهمگين خود را در طول جبههاي كه از درياي بالتيك تا درياي سياه وسعت داشت، بر روي دشتهاي روسيه باز كرد. حمله آلمان به شوروي، ايران را به صورت حلقه ارتباطي بين انگلستان و روسيه درآورد. دولت ايران كه در موقعيت حساسي قرار گرفته بود، سعي كرد تا سياست بيطرفي را كه همزمان با آغاز جنگ دوم جهاني اتخاذ كرده بود، همچنان حفظ كند.
يادداشت مشترك انگلستان و شوروي به ايران در خصوص اخراج اتباع آلمان از كشور كه حالت اولتيماتوم نيمهرسمي داشت، با اين هدف به دولت ايران تسليم شده بود كه با رد آن و يا عدم ارسال جواب از سوي ايران، عذر موجهي براي متفقين فراهم شود تا بتوانند ايران را اشغال نموده و طرحهاي خود را به مرحله اجرا درآورند.
سرانجام در سپيده دم روز سوم شهريور 1320 نمايندگان سياسي دولتهاي شوروي و انگلستان در تهران، به منزل علي منصور نخستوزير وقت ايران رفته هريك يادداشتي تسليم وي نمودند و توسل دول متبوع خود را به نيروي نظامي بر عليه ايران اعلام كردند. در همان لحظاتي كه نمايندگان سياسي كشورهاي مزبور در منزل نخستوزير مشغول مذاكره بودند، تجاوز خود را به مرزهاي ايران شروع كردند. نيروي هوايي شوروي در آذربايجان به بمباران شهرهاي بيدفاع و قتلعام مردم پرداخت و نيروي زميني و موتوريزه آن كشور، از طريق جلفا به سمت تبريز سرازير شد. در خوزستان قواي انگليس به بنادر شاهپور و خرمشهر حمله بردند و كشتيهاي جنگي ايران را غافلگير نمودند. نيروي هوايي انگليس، اهواز را بمباران كرده ستون ديگري از نيروهاي انگليسي از قصر شيرين به سوي كرمانشاه به حركت درآمدند.
با تجاوز قواي انگليس و روس از جنوب و شمال به كشور، رضا شاه ارتش را به مقابله و مقاومت فراخواند، ولي مقاومتهاي پراكنده چند روزه، طي سه روز درهم شكست و كشور به اشغال ارتش شوروي و انگليس درآمد و امراي ارشد آن نیز گريختند. پس از سه روز دولت ايران تصميم خود مبني بر ترك مقاومت را به اطلاع سفراي كشورهاي اشغالگر رساند و در مقابل از آنها خواست تا عمليات جنگي را كنار گذاشته و پيشروي خود را متوقف سازند.
به هر روي نيروهاي متفقين وارد ايران شدند. آمريكاييها از جنوب آمدند و در خرمشهر پياده گشتند و در يك ستون در خوزستان، محور اهواز - دزفول پيشروي كردند. روسها در سه محور خراسان، بندرانزلي و آذربايجان شرقي وارد خاك ايران شدند و با خود نيروي زميني بسيار مفصلي آوردند. انگليسيها كه نيروهايشان در عراق مستقر بودند، از محور قصرشيرين - كرمانشاه وارد شدند و با خود نيروي زرهي بسيار مجهزي آوردند. روز 4 شهريور 1320 در يك ستاد خصوصي، 15 سرلشگر و سرتيپ و سرهنگ به دعوت رضا شاه حاضر شدند. همان روز دو هيئت براي بازرسي از خطوط استقرار لشگرهاي يك و دو تعيين شد. پيشخدمت مخصوص رضا شاه ميگفت كه او شبها نميخوابد و دائمن در اتاقش قدم ميزند و فكر ميكند.
پس از اشغال ايران، رضا شاه كبير، آن مرد پرقدرت و وطنپرست، يكباره فرو ريخت و بسيار ضعيف شد. به طوري كه در ظرف چند روز قيافه و اندامش بسيار پيرتر و فرسودهتر گرديد..
به هر حال حوادث 20 شهريور 1320 روشن است. در جنوب كشور، فرمانده دلاور نيروي دريايي شاهنشاهي به نام سرتيپ بايندر، در مقابل ناوگان مجهز آمريكا ايستادگي كرد. آمريكاييها ناو او را به توپ بستند و غرق كردند و بايندر به شهادت رسيد. سپس آمريكاييها در خرمشهر پياده شدند و لشگري كه در خوزستان بود، با آمريكاييها درگير شد هرچند كه مقاومت بيفايده بود و آنها نيز قتل عام شدند. دفاع از تهران را دو لشگر كه قويترين لشگرهاي ايران بودند، برعهده داشتند. لشگر يك در غرب و قسمتي از شمال و جنوب تهران موضع گرفته بود، و لشگر دوم در شرق و قسمتي از شمال و جنوب تهران. البته فاصلهشان از تهران زياد نبود و در قسمت غرب، واحدهاي جلودار تا حدود تا حدود كرج پيشروي كرده بودند ولي خود خط در حدود باغهاي طرشت و بيابانهاي مهرآباد بود. همان روزها، هشتاد هزار حلب بنزين را كه براي تحرك واحدهاي موتوريزه ارتش ايران بسيار حياتي بود، يك افسر كمونيست خائن به نام ستوان ناطقي آتش زده و آتشسوزي مهيبي ايجاد كرده بود.
.
عصر روز 5 شهريور 1320 سرلشگر احمد نخجوان و سرتيپ رياضي با رضا شاه ديدار كردند و به وي گفتند كه متفقين ميگويند دو لشگر تهران را مرخص كنيد وگرنه مردم تهران را با بمباران و آتش توپخانه قتل عام خواهيم كرد. روز ششم شهريور رضا شاه دستور داد دو لشگر تهران پس از ترك مواضع به پادگانها رفته و سپس به منازلشان بروند. روز هشتم شهريور سال 1320 دولت فروغي در تهران حكومت نظامي اعلام كرد و سپهبد اميراحمدي به فرمانداري نظامي تهران منصوب گرديد و در روز 25 شهريور وقتي قواي روس و انگليس وارد پايتخت شدند و تهران را اشغال كردند. رضا شاه تحت فشار اشغالگران، استعفانامهاي را كه فروغي تهيه كرده بود امضاء كرد و صبح 25 شهريور 1320 به سوي اصفهان حركت نمود. محمدرضا شاه فقيد در كتاب خاطراتش (پاسخ به تاريخ) چنين نوشته است:
«متفقين به دولت ايران اطلاع دادند كه قواي مسلح آنها در 26 شهريور 1320 تهران را اشغال خواهند كرد. به محض دريافت اين خبر پدرم گفت: آيا تو فكر ميكند كه من حاضرم از يك سرگرد انگليسي دستور بگيرم؟ در روز 25 شهريور 1320 پدرم استعفاء داد.»
.در سحرگاه روز بيست و دوم ژوئن سال 1941 (يكم تيرماه 1320) نيروي زميني ارتش آلمان نازي، آتش سهمگين خود را در طول جبههاي كه از درياي بالتيك تا درياي سياه وسعت داشت، بر روي دشتهاي روسيه باز كرد. حمله آلمان به شوروي، ايران را به صورت حلقه ارتباطي بين انگلستان و روسيه درآورد. دولت ايران كه در موقعيت حساسي قرار گرفته بود، سعي كرد تا سياست بيطرفي را كه همزمان با آغاز جنگ دوم جهاني اتخاذ كرده بود، همچنان حفظ كند.
يادداشت مشترك انگلستان و شوروي به ايران در خصوص اخراج اتباع آلمان از كشور كه حالت اولتيماتوم نيمهرسمي داشت، با اين هدف به دولت ايران تسليم شده بود كه با رد آن و يا عدم ارسال جواب از سوي ايران، عذر موجهي براي متفقين فراهم شود تا بتوانند ايران را اشغال نموده و طرحهاي خود را به مرحله اجرا درآورند.
سرانجام در سپيده دم روز سوم شهريور 1320 نمايندگان سياسي دولتهاي شوروي و انگلستان در تهران، به منزل علي منصور نخستوزير وقت ايران رفته هريك يادداشتي تسليم وي نمودند و توسل دول متبوع خود را به نيروي نظامي بر عليه ايران اعلام كردند. در همان لحظاتي كه نمايندگان سياسي كشورهاي مزبور در منزل نخستوزير مشغول مذاكره بودند، تجاوز خود را به مرزهاي ايران شروع كردند. نيروي هوايي شوروي در آذربايجان به بمباران شهرهاي بيدفاع و قتلعام مردم پرداخت و نيروي زميني و موتوريزه آن كشور، از طريق جلفا به سمت تبريز سرازير شد. در خوزستان قواي انگليس به بنادر شاهپور و خرمشهر حمله بردند و كشتيهاي جنگي ايران را غافلگير نمودند. نيروي هوايي انگليس، اهواز را بمباران كرده ستون ديگري از نيروهاي انگليسي از قصر شيرين به سوي كرمانشاه به حركت درآمدند.
با تجاوز قواي انگليس و روس از جنوب و شمال به كشور، رضا شاه ارتش را به مقابله و مقاومت فراخواند، ولي مقاومتهاي پراكنده چند روزه، طي سه روز درهم شكست و كشور به اشغال ارتش شوروي و انگليس درآمد و امراي ارشد آن نیز گريختند. پس از سه روز دولت ايران تصميم خود مبني بر ترك مقاومت را به اطلاع سفراي كشورهاي اشغالگر رساند و در مقابل از آنها خواست تا عمليات جنگي را كنار گذاشته و پيشروي خود را متوقف سازند.
به هر روي نيروهاي متفقين وارد ايران شدند. آمريكاييها از جنوب آمدند و در خرمشهر پياده گشتند و در يك ستون در خوزستان، محور اهواز - دزفول پيشروي كردند. روسها در سه محور خراسان، بندرانزلي و آذربايجان شرقي وارد خاك ايران شدند و با خود نيروي زميني بسيار مفصلي آوردند. انگليسيها كه نيروهايشان در عراق مستقر بودند، از محور قصرشيرين - كرمانشاه وارد شدند و با خود نيروي زرهي بسيار مجهزي آوردند. روز 4 شهريور 1320 در يك ستاد خصوصي، 15 سرلشگر و سرتيپ و سرهنگ به دعوت رضا شاه حاضر شدند. همان روز دو هيئت براي بازرسي از خطوط استقرار لشگرهاي يك و دو تعيين شد. پيشخدمت مخصوص رضا شاه ميگفت كه او شبها نميخوابد و دائمن در اتاقش قدم ميزند و فكر ميكند.
پس از اشغال ايران، رضا شاه كبير، آن مرد پرقدرت و وطنپرست، يكباره فرو ريخت و بسيار ضعيف شد. به طوري كه در ظرف چند روز قيافه و اندامش بسيار پيرتر و فرسودهتر گرديد..
به هر حال حوادث 20 شهريور 1320 روشن است. در جنوب كشور، فرمانده دلاور نيروي دريايي شاهنشاهي به نام سرتيپ بايندر، در مقابل ناوگان مجهز آمريكا ايستادگي كرد. آمريكاييها ناو او را به توپ بستند و غرق كردند و بايندر به شهادت رسيد. سپس آمريكاييها در خرمشهر پياده شدند و لشگري كه در خوزستان بود، با آمريكاييها درگير شد هرچند كه مقاومت بيفايده بود و آنها نيز قتل عام شدند. دفاع از تهران را دو لشگر كه قويترين لشگرهاي ايران بودند، برعهده داشتند. لشگر يك در غرب و قسمتي از شمال و جنوب تهران موضع گرفته بود، و لشگر دوم در شرق و قسمتي از شمال و جنوب تهران. البته فاصلهشان از تهران زياد نبود و در قسمت غرب، واحدهاي جلودار تا حدود تا حدود كرج پيشروي كرده بودند ولي خود خط در حدود باغهاي طرشت و بيابانهاي مهرآباد بود. همان روزها، هشتاد هزار حلب بنزين را كه براي تحرك واحدهاي موتوريزه ارتش ايران بسيار حياتي بود، يك افسر كمونيست خائن به نام ستوان ناطقي آتش زده و آتشسوزي مهيبي ايجاد كرده بود.
.
عصر روز 5 شهريور 1320 سرلشگر احمد نخجوان و سرتيپ رياضي با رضا شاه ديدار كردند و به وي گفتند كه متفقين ميگويند دو لشگر تهران را مرخص كنيد وگرنه مردم تهران را با بمباران و آتش توپخانه قتل عام خواهيم كرد. روز ششم شهريور رضا شاه دستور داد دو لشگر تهران پس از ترك مواضع به پادگانها رفته و سپس به منازلشان بروند. روز هشتم شهريور سال 1320 دولت فروغي در تهران حكومت نظامي اعلام كرد و سپهبد اميراحمدي به فرمانداري نظامي تهران منصوب گرديد و در روز 25 شهريور وقتي قواي روس و انگليس وارد پايتخت شدند و تهران را اشغال كردند. رضا شاه تحت فشار اشغالگران، استعفانامهاي را كه فروغي تهيه كرده بود امضاء كرد و صبح 25 شهريور 1320 به سوي اصفهان حركت نمود. محمدرضا شاه فقيد در كتاب خاطراتش (پاسخ به تاريخ) چنين نوشته است:
«متفقين به دولت ايران اطلاع دادند كه قواي مسلح آنها در 26 شهريور 1320 تهران را اشغال خواهند كرد. به محض دريافت اين خبر پدرم گفت: آيا تو فكر ميكند كه من حاضرم از يك سرگرد انگليسي دستور بگيرم؟ در روز 25 شهريور 1320 پدرم استعفاء داد.»
سلام. من دارم درباره جنگ ایران و عراق و ارتش ایران تحقیق میکنم.
پاسخحذفاز وقتی ایران بودم با وبلاگ تو اشنا هستم.
آیا میشه با هم در تماس باشیم:
اگر ممکنه به این نشانی ایمیل بزن.
لطفا بعد از ایمیل فرستادن این یادداشت رو هم پاک کن
tamasbaman@gmail.com ممکنه کمی دیر جواب بدم
ممنون
سلام . خسته نباشي از اين همه اطلاعات بكر و خواندني .
پاسخحذفمن هر وقت به وبلاگت سر ميزنم محاله چند ساعت براش وقت نزارم .
پاينده ايران و جاويد باد نام شاه فقيد